تو از تمام دهان ها

تو از تمام دهان هاى
شهر مى خوانى
صدا يكى ست اگر
حنجره هزار و يكى ست...
دیدگاه ها (۰)

سرانگشتش گره می‌زد به گیسودلم می‌رفت و آن‌جا گیر می‌کرد

همیشه از زن هاوقتی عاشق می شدن ،می ترسیدم ؛زیرا که آن ها هیچ...

تو شفایی چو بیایی خوش و رو بنماییسپه رنج گریزند و نمایند قفا...

هر لذتی که می‌پوشمیا آستینش دراز استیا کوتاهیا گُشادبه قد من...

عاشقانه های شبنم

شعرهايم را نگاهت آسمانى مى كندبيت بيتش را برايم جاودانى مى ك...

شعرهايم را نگاهت آسمانى مى كندبيت بيتش را برايم جاودانى مى ك...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط