Revenge should be sweet
#Revenge_should_be_sweet
#پارت5
مین جو
( به سمت کافه بیمارستان رفتن )
موکی : چی میل دارید بگم براتون بیارن
مین جو : یه امریکانو لطفا
موکی: دوتا امریکانو بیارید
مین جو : خب با من چیکار داشتید؟
موکی:من واقعا برای اون اتفاق متاسفم نمیدونم چجوری جبران کنم
مین جو: خب ببخشید اینجوری میگم ولی دوست دخترم شید
مین جو : من خیلی وقته به شما علاقه دارم (جون عمش)
موکی:چی؟
مین جو : میدونم خیلی یهویی گفتم برای همین بهتون زمان میدم این شمارمه (کارت بهش داد)
مین جو:بهتون زنگ میزنم ،شمارتونو دارم( درواقع با چشماش از پرستارای اونجا میگیره)
قشنگ مثل ماست تو چیزی که گفتم موند، داشتم از روی صندلیم بلند میشدم که گارسون اومد
گارسون : بفرمایید اینم از قهتون
قهوه خودمو برداشتمو رفتم سمت ماشینم برای اینکه دلشو بدزدم باید کارای دیگه ایم بکنم اگه همون موکی سابق باشه باید عاشق غذا باشه مخصوص گوشت برای شب یه رستوران خوب باید رزو کنم تازه ماشینمم باید بدم بشورن دیگه بهتر از این نمیشه
(6 ساعت بعد )
موکی
از اتاق عمل داشتم میومدم بیرون که ناهه با دستش زد به پشتم
موکی : دردم گرفتتتتت
ناهه: چیشده ؟ تو خودتی ؟(لازم به یادآوریه که ناهه دوست صمیمیه موکیه)
ناهه: نکنه به اون اقا خوشتیپه که تو کافه دیدی ربط داره ؟
موکی: تو اونو از کجا دیدی؟
ناهه: داشتم میرفتم بخش اورژانس دیدمتون
موکی: اشتباهی فکر کردم اون یه کاری کرده که اقای کیم مرده برای عذر خواهی بردمش کافه ولی اون ازم خواست که باهاش برم سر قرار
ناهه: چرا باهاش نمیری ؟ اون که خیلی خوشتیپه حالا باهاش یه بار برو شاید ازش خوشت اومد ......
موکی: نمیتونم یهو بهش اعتماد کنم که
ناهه: نگفتم اعتماد کن گفتم باهاش یه بار برو سر قرار شاید ازش خوشت اومد
(دیلینگ)(صدای پیامک گوشی)
مین جو:سلام یه میز توی رستوران رزو کردم میشه باهم بریم؟(تکس)
(ناهه از پشت موکی گوشیه موکیو دید )
ناهه: بیا خدا بخواد همه چی جور میشه ....
#پارت5
مین جو
( به سمت کافه بیمارستان رفتن )
موکی : چی میل دارید بگم براتون بیارن
مین جو : یه امریکانو لطفا
موکی: دوتا امریکانو بیارید
مین جو : خب با من چیکار داشتید؟
موکی:من واقعا برای اون اتفاق متاسفم نمیدونم چجوری جبران کنم
مین جو: خب ببخشید اینجوری میگم ولی دوست دخترم شید
مین جو : من خیلی وقته به شما علاقه دارم (جون عمش)
موکی:چی؟
مین جو : میدونم خیلی یهویی گفتم برای همین بهتون زمان میدم این شمارمه (کارت بهش داد)
مین جو:بهتون زنگ میزنم ،شمارتونو دارم( درواقع با چشماش از پرستارای اونجا میگیره)
قشنگ مثل ماست تو چیزی که گفتم موند، داشتم از روی صندلیم بلند میشدم که گارسون اومد
گارسون : بفرمایید اینم از قهتون
قهوه خودمو برداشتمو رفتم سمت ماشینم برای اینکه دلشو بدزدم باید کارای دیگه ایم بکنم اگه همون موکی سابق باشه باید عاشق غذا باشه مخصوص گوشت برای شب یه رستوران خوب باید رزو کنم تازه ماشینمم باید بدم بشورن دیگه بهتر از این نمیشه
(6 ساعت بعد )
موکی
از اتاق عمل داشتم میومدم بیرون که ناهه با دستش زد به پشتم
موکی : دردم گرفتتتتت
ناهه: چیشده ؟ تو خودتی ؟(لازم به یادآوریه که ناهه دوست صمیمیه موکیه)
ناهه: نکنه به اون اقا خوشتیپه که تو کافه دیدی ربط داره ؟
موکی: تو اونو از کجا دیدی؟
ناهه: داشتم میرفتم بخش اورژانس دیدمتون
موکی: اشتباهی فکر کردم اون یه کاری کرده که اقای کیم مرده برای عذر خواهی بردمش کافه ولی اون ازم خواست که باهاش برم سر قرار
ناهه: چرا باهاش نمیری ؟ اون که خیلی خوشتیپه حالا باهاش یه بار برو شاید ازش خوشت اومد ......
موکی: نمیتونم یهو بهش اعتماد کنم که
ناهه: نگفتم اعتماد کن گفتم باهاش یه بار برو سر قرار شاید ازش خوشت اومد
(دیلینگ)(صدای پیامک گوشی)
مین جو:سلام یه میز توی رستوران رزو کردم میشه باهم بریم؟(تکس)
(ناهه از پشت موکی گوشیه موکیو دید )
ناهه: بیا خدا بخواد همه چی جور میشه ....
۲۶.۱k
۰۵ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.