Revenge should be sweet
#Revenge_should_be_sweet
#پارت4
مین جو
موکی :میشه اسمتونو بپرسم ؟
مین جو : من اوه مین جو هستم
موکی: اقای اوه میشه همراه من بیاید ؟
مین جو : اتفاقی افتاده ؟
موکی : نه فقط میخوام باهاتون در رابطه با مریض یه چندتا سوال بپرسم
شرط میبندم که بهم مشکوک شده ولی میشه از این شک به نفع خودم استفاده کنم
مین جو : باشه خانم ان راستی منم میتونم اسمتونو بپرسم ؟
موکی : من ان موکی هستم
چی ؟ موکی ؟ خیلی کم پیش میاد افراد تو زندگی دومشون هم اسم با زندگی اولشون باشن ؟خدای سرنوشت میخواد با من چیکار کنه ؟
موکی : اتفاقی افتاده اقای اوه ؟
مین جو : نه ....خب کجا قراره بریم
موکی: اتاق انتظار از این طرف لطفا
پشت موکی مثل این بچه های جوجه اردک راه میرفتم🐥
موکی : بفرمائید اینجا منتظر بمونید ( در یه اتاقو باز کرد )
وارد اون اتاقه شدم که بعد چند دقیقه پلیسا وارد اتاق شدن
پلیس: سلام میتونم چند لحظه وقتتونو بگیرم
مین جو(چشماش رو بنفش میکنه): ببینید پلیسای محترم من اصلا وقت این کارارو ندارم بعد چند دقیقه برید بیرون و بگید که من مظنون نیستم و پرفسور ان اشتباه کرده فهمیدید ؟
پلیسا: بله
(بعد 1 دقیقه)
مین جو : خب حالا برید بیرون و همه چیو بگید دیگه هم دنبال من نیاید
پلیسا : چشم
(بچم رفت بیرون اتاق)
ایشششش دختره کنه بیرون اتاق نشسته بود با پلیسا رفتم سمتش
پلیس: خانم ان نگران نباشید این اقا مظنون نیست
موکی:اه بله ببخشید که وقتتونو گرفتم .....
پلیس: امیدوارم دفعه دیگه با اطمینان بیشتری به کسی مظنون بشید (رفتن)
موکی: اقای اوه من واقعا متاسفم میشه باهم حرف بزنیم
مین جو: باشه مشکلی نداره، فک کنم منم باید با شما یه سری حرفا بزنم
( به سمت کافه بیمارستان رفتن )
#پارت4
مین جو
موکی :میشه اسمتونو بپرسم ؟
مین جو : من اوه مین جو هستم
موکی: اقای اوه میشه همراه من بیاید ؟
مین جو : اتفاقی افتاده ؟
موکی : نه فقط میخوام باهاتون در رابطه با مریض یه چندتا سوال بپرسم
شرط میبندم که بهم مشکوک شده ولی میشه از این شک به نفع خودم استفاده کنم
مین جو : باشه خانم ان راستی منم میتونم اسمتونو بپرسم ؟
موکی : من ان موکی هستم
چی ؟ موکی ؟ خیلی کم پیش میاد افراد تو زندگی دومشون هم اسم با زندگی اولشون باشن ؟خدای سرنوشت میخواد با من چیکار کنه ؟
موکی : اتفاقی افتاده اقای اوه ؟
مین جو : نه ....خب کجا قراره بریم
موکی: اتاق انتظار از این طرف لطفا
پشت موکی مثل این بچه های جوجه اردک راه میرفتم🐥
موکی : بفرمائید اینجا منتظر بمونید ( در یه اتاقو باز کرد )
وارد اون اتاقه شدم که بعد چند دقیقه پلیسا وارد اتاق شدن
پلیس: سلام میتونم چند لحظه وقتتونو بگیرم
مین جو(چشماش رو بنفش میکنه): ببینید پلیسای محترم من اصلا وقت این کارارو ندارم بعد چند دقیقه برید بیرون و بگید که من مظنون نیستم و پرفسور ان اشتباه کرده فهمیدید ؟
پلیسا: بله
(بعد 1 دقیقه)
مین جو : خب حالا برید بیرون و همه چیو بگید دیگه هم دنبال من نیاید
پلیسا : چشم
(بچم رفت بیرون اتاق)
ایشششش دختره کنه بیرون اتاق نشسته بود با پلیسا رفتم سمتش
پلیس: خانم ان نگران نباشید این اقا مظنون نیست
موکی:اه بله ببخشید که وقتتونو گرفتم .....
پلیس: امیدوارم دفعه دیگه با اطمینان بیشتری به کسی مظنون بشید (رفتن)
موکی: اقای اوه من واقعا متاسفم میشه باهم حرف بزنیم
مین جو: باشه مشکلی نداره، فک کنم منم باید با شما یه سری حرفا بزنم
( به سمت کافه بیمارستان رفتن )
۲۲.۱k
۰۵ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.