ازدواج سوری
ازدواج سوری
پارت 6
ویو ات
تهیونگ ـ نودل اماده نشد؟
یه لحظه به خودم اومدم
فهمیدم که یادم رفته نودلو بندازم تو اب جوش
الکی پیچوندمش
ـ اگر اب بیشتر جوش باشه زود تر نودل نرم تر میشه
تهیونگ ـ چه جالب
ـ اره ما اینیم دیگه
تهیونگ ـ نایس
بلند شدم نودل ها رو باز از بسته در اوردم انداختم تو قابلمه
برگشتم سمت تهیونگ و تکیه دادم به کابینت
تهیونگ ـ دستت نسوزه
ـ به حر حال اگر بسوزه جاش پنج دقه میره
سکوت خونه رو گرفته بود
اومدم سکوت رو شکستم
ـ خب نگفتی رابطط با جیمین چیه
تهیونگ ـ بهترین دوستیه که دارم
ـ واووو حتی بیشتر از منو ناجینا؟
تهیونگ ـ اره. البته یونی هم مای بست دیگمه
ـ هممم چه جالب
برگشتم سمت قابلمه نودلو هم زدم یه سافی کوچیک از تو کمد برداشتم
رفتم سمت سینک نودلو خالی کردم تو سافی با اب گرفتم روش
ویو تهیونگ
دختر باحالی بود از خوشم اومد
به هر حال باید به مامان بزرگ بگم که قراره با هیونا (همون دختری کع مجبوری با تهیونگ ازدواج کنه) ازدواج کنم
(مخفف مادر بزرگ تهیونگ: م ب ت) حرف از مادر بزرگ شد که خودش زنگ زد
ویو ات
نودلا رو ریختم تو همون قابلمه سرخش کردم و سرو و تمام
دیدم گوشیه تهیونگ داره زنگ میخوره
تهیونگ ـ ات خواهشا صحبت نکن
ـ باشه
ویو تهیونگ
گوشی رو جواب دادم
ـ الو....
م ب ت ـ زهر مار الو چرا جواب نمیدی؟
پیج اینستا: fike_2436@
پارت 6
ویو ات
تهیونگ ـ نودل اماده نشد؟
یه لحظه به خودم اومدم
فهمیدم که یادم رفته نودلو بندازم تو اب جوش
الکی پیچوندمش
ـ اگر اب بیشتر جوش باشه زود تر نودل نرم تر میشه
تهیونگ ـ چه جالب
ـ اره ما اینیم دیگه
تهیونگ ـ نایس
بلند شدم نودل ها رو باز از بسته در اوردم انداختم تو قابلمه
برگشتم سمت تهیونگ و تکیه دادم به کابینت
تهیونگ ـ دستت نسوزه
ـ به حر حال اگر بسوزه جاش پنج دقه میره
سکوت خونه رو گرفته بود
اومدم سکوت رو شکستم
ـ خب نگفتی رابطط با جیمین چیه
تهیونگ ـ بهترین دوستیه که دارم
ـ واووو حتی بیشتر از منو ناجینا؟
تهیونگ ـ اره. البته یونی هم مای بست دیگمه
ـ هممم چه جالب
برگشتم سمت قابلمه نودلو هم زدم یه سافی کوچیک از تو کمد برداشتم
رفتم سمت سینک نودلو خالی کردم تو سافی با اب گرفتم روش
ویو تهیونگ
دختر باحالی بود از خوشم اومد
به هر حال باید به مامان بزرگ بگم که قراره با هیونا (همون دختری کع مجبوری با تهیونگ ازدواج کنه) ازدواج کنم
(مخفف مادر بزرگ تهیونگ: م ب ت) حرف از مادر بزرگ شد که خودش زنگ زد
ویو ات
نودلا رو ریختم تو همون قابلمه سرخش کردم و سرو و تمام
دیدم گوشیه تهیونگ داره زنگ میخوره
تهیونگ ـ ات خواهشا صحبت نکن
ـ باشه
ویو تهیونگ
گوشی رو جواب دادم
ـ الو....
م ب ت ـ زهر مار الو چرا جواب نمیدی؟
پیج اینستا: fike_2436@
۷.۷k
۱۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.