part2
همینطور لبه استخر نشسته بود و اشک میریخت
ات: هق.. من چیکار کردم... هق.. هق... خیلی بدی
اشک ریخت..
با لباس هایی که داشت وارد استخر شد و کمی شنا کرد...
خیلی شنا کردن براش لذت داشت...
انگار از همه بدی ها دور میشد و وارد بهشت میشد..
همینطوری شنا کرد .. داخل استخر هم گریه میکرد...
تهیونگوارد حیاط شد
تهیونگ: احمق.. بیا داخل مریض میشی
ات:برو گمشو...
تهیونگ: حرف دهنتو بفهم .. میگمبیا داخل سرده..
ات: نمیخوام ..
تهیونگ: ات.. میگم بیا تو
ات: گمشو برووو( جیغ)
تهیونگ:ات.... چته تو؟
ات:: نمیخوام ببینمت گمشو
تهیونگ: الاغ...
ات: الاغ اون زنیکه ایه که باهاش ویدیو ساختی
تهیونگ: درست حرف بزن
ات: چیه بدت اومد به عشقت گفتم الاغ؟
تهیونگ: هففف.. ات.. بس میکنی یا نه؟
ات:نه بس نمیکنم.. گمشو دارم شنا میکنم
تهیونگ: باشه ..
تهیونگ وارد استخر شد
ات: گفتم برووو( جیغ)
تهیونگ: الان هردو تو آبیم..
ات: هه.. با لباسی( ات یه سوتین و شورت پوشیده بود)
تهیونگ: باشه..
تهیونگ تیشرتش و شلوارش رو در آورد(شورا پاشه...)
ات: بیشورررر( جیغ)
تهیونگ: بیا اینجا
ات: نمیخوامگمشو برووو
تهیونگ: نمیخوام
ات: برو پیش همون که باهاش فیلم گرفتی
تهیونگ: ات.. بسته دیگه.. خب تو نمیتونستی
ات: چی ؟ یعنی چی که نمیتونستم.؟
تهیونگ: اون خیلی بهتر بود برای این کار.
ات: باشه ولکن..
تهیونگ: ات.. من میخواستم تورو بزارم ولی کمپانی نذاشت
ات: باشه منم که خرم
تهیونگ: بخدا جدی میگم..
ات:چرا نذاشت..؟
تهیونگ : نمیدونم
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.