Part
#Part216
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
من صد سال مینشستم فکر میکردم حتی به اندازه ی سر سوزن هم به مغزم نمیرسید که همچین کاری کرده باشه
یعنی از قدرت هکش استفاده کرده؟!
یه هیجان و استرسی تو دلم افتاد انگار که خوشم اومده بود منم تو این هیجان شریک بشم!
_ اونا خیلی وقت بود که همه چیز رو زیر نظر داشتند حتی یاسمن شده بود منشی طرف و چون با یاسر از یک پدر نبودمد و فامیلشون یکی نبود نمیتونستند بفهمند که خواهر برادرند
نتونستم جلو خودم رو بگیرم و هین کوتاهی کشیدم و با چشمای درشت شده به سام نگاه کردم
یعنی این یاسر برادر یاسمن بود؟
وای من فکر کردم....
اه اصلاً هیچ فکری نکردم ولی واقعاً به یاسمن نمیومد تو همچین دم و دستگاهی بوده باشه
سام شقیقه ام رو بوسید و ادامه داد
_ همیشه از افرادی که دورو برمون هستند نباید انتظار داشته باشیم اون چیزی که ظاهرشون نشون میده رفتار کنند
اوهوم ارومی گفتم که ادامه داد
_ از وقتی که من وارد تیم شدم بیشتر از یک ماه میشد که همه چی به طر جدی شروع شد
با اشتیاق حرفهاش رو گوش میدادم واقعاً هیجان داشتم
انگار داشتم یه فیلم مهیج رو نگاه میکردم
_ میدونی همه چیز خیلی خوب پیش رفت من با تمام تواناییم پولی که تو یکی از بانکهای دبی خوابونده شده بود و قرار بود بعد از یک هفته به یکی از بانکهای سویس منتقل بشه به کمک پارمیس و امیر خان مسیر پول رو منحرف کردم و ریخته شد به سه تا حساب مختلف تو سه تا بانک مختلف تو نقاط مختلف دنیا، بخش اعظمش رفت تو یکی از بانکهای سویس و بخشی رفت تو حسابی تو کالیفرنیا که تو قاره ی آمریکاست و یکی منتقل شد به یکی از بانکهای فرانسه
خودم باورم نمیشد تونستیم این کار رو انجام بدیم
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
من صد سال مینشستم فکر میکردم حتی به اندازه ی سر سوزن هم به مغزم نمیرسید که همچین کاری کرده باشه
یعنی از قدرت هکش استفاده کرده؟!
یه هیجان و استرسی تو دلم افتاد انگار که خوشم اومده بود منم تو این هیجان شریک بشم!
_ اونا خیلی وقت بود که همه چیز رو زیر نظر داشتند حتی یاسمن شده بود منشی طرف و چون با یاسر از یک پدر نبودمد و فامیلشون یکی نبود نمیتونستند بفهمند که خواهر برادرند
نتونستم جلو خودم رو بگیرم و هین کوتاهی کشیدم و با چشمای درشت شده به سام نگاه کردم
یعنی این یاسر برادر یاسمن بود؟
وای من فکر کردم....
اه اصلاً هیچ فکری نکردم ولی واقعاً به یاسمن نمیومد تو همچین دم و دستگاهی بوده باشه
سام شقیقه ام رو بوسید و ادامه داد
_ همیشه از افرادی که دورو برمون هستند نباید انتظار داشته باشیم اون چیزی که ظاهرشون نشون میده رفتار کنند
اوهوم ارومی گفتم که ادامه داد
_ از وقتی که من وارد تیم شدم بیشتر از یک ماه میشد که همه چی به طر جدی شروع شد
با اشتیاق حرفهاش رو گوش میدادم واقعاً هیجان داشتم
انگار داشتم یه فیلم مهیج رو نگاه میکردم
_ میدونی همه چیز خیلی خوب پیش رفت من با تمام تواناییم پولی که تو یکی از بانکهای دبی خوابونده شده بود و قرار بود بعد از یک هفته به یکی از بانکهای سویس منتقل بشه به کمک پارمیس و امیر خان مسیر پول رو منحرف کردم و ریخته شد به سه تا حساب مختلف تو سه تا بانک مختلف تو نقاط مختلف دنیا، بخش اعظمش رفت تو یکی از بانکهای سویس و بخشی رفت تو حسابی تو کالیفرنیا که تو قاره ی آمریکاست و یکی منتقل شد به یکی از بانکهای فرانسه
خودم باورم نمیشد تونستیم این کار رو انجام بدیم
- ۱.۸k
- ۰۵ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط