Part
#Part215
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
داشت به حرفهایی که زده بودم فکر میکرد که شروع کرد
_ اون گروهی که من واردش شدم ٤ نفر بودند و من شدم نفر پنجم، اونا به یه هکر نیاز داشتند که تو شرایط غیر قابل پیشبینی بتونه بهترین تصمیمات رو بگیره ولی میدونی هنوز مطمئن نیستم تصمیم درست رو گرفتم یا نه!
سکوت طولانی کرد نمیخواستم بپرم وسط حرفش ولی انگار هرچند وقت یکبار ذهنش میرفت سمت اون روزها
+ خوب چه تصمیمی گرفتی؟
لبخند غمگینی زد و محکم از پشت خودش رو بهم چسبوند و به ماشین تکیه داد
_ وقتی وارد تیم شدم تنها پسر جوونی که توی اون تیم بود و در اصل نقشه ی اصلی زیر سر اون بود شد الگوی من، یه مرد با سیاست که ذهنش فوق العاده کار میکرد و تمام نقشه ها کار اون بود، کاراش و رفتارهای با ابهتش همه و همه شده بود الگوی من ، حتی یاسمن الان هم خیلی وقتها توی بعضی از حرکاتم میگه داری عین یاسر حرف میزنی یا میگه داری عین یاسر رفتار میکنی، ابهت و خونسردی کلام و رفتارش تو هر
شرایطی من رو تحت تاثیر گذاشته بود، اون ثروتی نداشت ولی رفتارش و طرز برخوردش قدرتش بود
میخواستم بپرم وسط حرفش و سوالاتی که تو ذهنم بود رو مطرح کنم ولی ترسیدم از اینکه حرفش رو قطع کنم و اون ادامه نده
نفس عمیقی کشید و ادامه داد
_ میدونی تصمیم داشتیم کسی رو که قرار بود میلیارها پول از سرمایه ی کشور رو اختلاص کنه و بالا بکشه رو دور بزنیم و تمام پولی که قرار بود از کشور خارج بشه رو بزنیم به جیب خودمون...
از حرفاش چشمام گرد شد
عجب فکری؟ چطور همچین فکری کرده بودند، واو!!
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
داشت به حرفهایی که زده بودم فکر میکرد که شروع کرد
_ اون گروهی که من واردش شدم ٤ نفر بودند و من شدم نفر پنجم، اونا به یه هکر نیاز داشتند که تو شرایط غیر قابل پیشبینی بتونه بهترین تصمیمات رو بگیره ولی میدونی هنوز مطمئن نیستم تصمیم درست رو گرفتم یا نه!
سکوت طولانی کرد نمیخواستم بپرم وسط حرفش ولی انگار هرچند وقت یکبار ذهنش میرفت سمت اون روزها
+ خوب چه تصمیمی گرفتی؟
لبخند غمگینی زد و محکم از پشت خودش رو بهم چسبوند و به ماشین تکیه داد
_ وقتی وارد تیم شدم تنها پسر جوونی که توی اون تیم بود و در اصل نقشه ی اصلی زیر سر اون بود شد الگوی من، یه مرد با سیاست که ذهنش فوق العاده کار میکرد و تمام نقشه ها کار اون بود، کاراش و رفتارهای با ابهتش همه و همه شده بود الگوی من ، حتی یاسمن الان هم خیلی وقتها توی بعضی از حرکاتم میگه داری عین یاسر حرف میزنی یا میگه داری عین یاسر رفتار میکنی، ابهت و خونسردی کلام و رفتارش تو هر
شرایطی من رو تحت تاثیر گذاشته بود، اون ثروتی نداشت ولی رفتارش و طرز برخوردش قدرتش بود
میخواستم بپرم وسط حرفش و سوالاتی که تو ذهنم بود رو مطرح کنم ولی ترسیدم از اینکه حرفش رو قطع کنم و اون ادامه نده
نفس عمیقی کشید و ادامه داد
_ میدونی تصمیم داشتیم کسی رو که قرار بود میلیارها پول از سرمایه ی کشور رو اختلاص کنه و بالا بکشه رو دور بزنیم و تمام پولی که قرار بود از کشور خارج بشه رو بزنیم به جیب خودمون...
از حرفاش چشمام گرد شد
عجب فکری؟ چطور همچین فکری کرده بودند، واو!!
- ۱.۳k
- ۰۵ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط