پارت هفتاد یک غریبه آشنا

#پارت_هفتاد_یک #غریبه_آشنا

تانیا:
ئونسو و بکهیون ک رفتن برقصن دلم میخواست سهون هم به من پیشنهاد بده ولی اصلن انگار نه انگار نشسته بود عین برج زهرمار خیره شده بود به پیست رقص...همن پوکر فیس اعظم بهترین لقبه براش...چشم چرخوندم دونگهه رو تو پیست رقص پیدا کنم،دیدم اونم تو پیست نیست،خوب دوتاشون باهم جورن ها،همینجوری داشتم برا خودم غر میزدم که دونگهه رو دیدم داره میاد،اومد نشست پیشم
دونگهه:خوش میگذره بانوی جوان
+اهوم بد نیست
-میگم حوصلت سر نمیره؟
+اوم خیلی نه
-من خیلی دلم میخواد با یه نفر برقصم
+خب این همه آدم اینجاست یکی رو انتخاب کن،خیلی هم خوشتیپ شدی کسی بهت نه نمیگه
-خب نه آخه یه نفر تو دلمه تو ذهنمه میخوام با اون برقصم نه با هرکی ک بود
+هععع عههه جدیی،کی هست حالا، نشونممم میدی نشونم میدی؟
-اهوممم
+ببینم کدومه
-کیفتو میدی؟
+کیفم برا چی؟
-میخوام ببینم آینه داری یا نه
+اهوم بیا این کیفم آینه هم داخلشه
-خب بیا بگیرش،این تو معلومه
+هان یعنی پشت سرمونه نمیخوای بفهمه نگاش میکنیممم،واییی چه باحال خو بده ببینم

کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo