پارت هفتاد دو غریبه آشنا
#پارت_هفتاد_دو #غریبه_آشنا
آینه رو ازش گرفتم،سعی کردم باهاش پشت سرمو ببینم ولی هیچ کسی نبود،برگشتم روبه عقب ببینم ولی واقعا کسی نبود،دونگهه هم داشت با خنده نگام میگرد
+وا دونگهه مسخرمم کردی اونجا ک کسی نیست
-تو دوباره توی آینه نگاه کن یه نفر میبینی
آینه رو گرفتم روبه روی خودم...نکنه منو میگه...با گنگی نگاهش کردم
-خب چی توش دیدی؟
+خودمو
-خب
+یعنی اونی ک گفتی منم
-بله خنگول خانم،حالا افتخار میدی همراهیم کنی
+من آخه
-خجالت میکشی
+اهوم
-دستتو بده خجالتت میریزه،از من خجالت نکش
دستمو گذاشتم تو دستش و بلند شدم،ک سهون اومد نزدیکمون
سهون:ایول آقا دونگهه میبینم ک دست به کار شدی،انتخابت هم خوبه...
یکم حالت فکر کردن به خودش گرفت از بالا تا پایین نگاهیی بهمون کرد
سهون:خیلی به هم میاید
من میخواستم با این برقصم ایشون ایستاده راجب من و دونگهه نظر میده،دونگه دستشو گذاشت دور کمرم و باهمدیگه رفتیم تو پیست،بکهیون و یونسو داشتن عاشقانه باهم میرقصیدن،دستامو حلقه کردم دور گردن دونگهه
+نگا کن بکهیون و ئونسو چه عاشقانه باهم میرقصن
-اهوم
+کاش منم عشقی داشتم و با عشقم میرقصیدم
-ولی من دارم با عشقم میرقصم
+چیییی
-عاشقت شدم
دستامو برداشتم خواستم ازش فاصله بگیرم که کمرمو محکم نگه داشت
-نمیزارم بری،من فقط عاشقت شدم،خیلیییی
+اما...اما
نگاه کردم تو چشماش،همه چی عین فیلم از ذهنم گذشت چقد کمکم کرد تا به اینجا رسیدم وگرنه الان تنها بودن
-میشه ازت خواهش کنم به حرفام فکر کنی
من همونجا داشتم فکر میکردم،ولی من حس میکنم دلم پیش سهونه،سهونی ک هیچ اهمیتی به من نمیده...دوباره نگاهیی به بکهیون و ئونسو انداختم...عشق...چی میتونه بیشتر از عشق منو راضی کنه ک دست از پسر بودن بردارم...چرا حرفشو گوش دادم...چون نظرش برام مهم بود،چون وقتی گفت لی دونگهه دوستت داره دلم میخواست واقعی باشه و اونی باشم که اون میخواد...پس سهون چی
-دلت پیش سهونه آره؟
+چی؟
-پس آره
دستاشو از کمرم برداشت و رفت،دوییدم دنبالش که بهش برسم اما از در رفت بیرون...نرو دونگهه...لعنت بهت سهون لعنتتتتتت
کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo
آینه رو ازش گرفتم،سعی کردم باهاش پشت سرمو ببینم ولی هیچ کسی نبود،برگشتم روبه عقب ببینم ولی واقعا کسی نبود،دونگهه هم داشت با خنده نگام میگرد
+وا دونگهه مسخرمم کردی اونجا ک کسی نیست
-تو دوباره توی آینه نگاه کن یه نفر میبینی
آینه رو گرفتم روبه روی خودم...نکنه منو میگه...با گنگی نگاهش کردم
-خب چی توش دیدی؟
+خودمو
-خب
+یعنی اونی ک گفتی منم
-بله خنگول خانم،حالا افتخار میدی همراهیم کنی
+من آخه
-خجالت میکشی
+اهوم
-دستتو بده خجالتت میریزه،از من خجالت نکش
دستمو گذاشتم تو دستش و بلند شدم،ک سهون اومد نزدیکمون
سهون:ایول آقا دونگهه میبینم ک دست به کار شدی،انتخابت هم خوبه...
یکم حالت فکر کردن به خودش گرفت از بالا تا پایین نگاهیی بهمون کرد
سهون:خیلی به هم میاید
من میخواستم با این برقصم ایشون ایستاده راجب من و دونگهه نظر میده،دونگه دستشو گذاشت دور کمرم و باهمدیگه رفتیم تو پیست،بکهیون و یونسو داشتن عاشقانه باهم میرقصیدن،دستامو حلقه کردم دور گردن دونگهه
+نگا کن بکهیون و ئونسو چه عاشقانه باهم میرقصن
-اهوم
+کاش منم عشقی داشتم و با عشقم میرقصیدم
-ولی من دارم با عشقم میرقصم
+چیییی
-عاشقت شدم
دستامو برداشتم خواستم ازش فاصله بگیرم که کمرمو محکم نگه داشت
-نمیزارم بری،من فقط عاشقت شدم،خیلیییی
+اما...اما
نگاه کردم تو چشماش،همه چی عین فیلم از ذهنم گذشت چقد کمکم کرد تا به اینجا رسیدم وگرنه الان تنها بودن
-میشه ازت خواهش کنم به حرفام فکر کنی
من همونجا داشتم فکر میکردم،ولی من حس میکنم دلم پیش سهونه،سهونی ک هیچ اهمیتی به من نمیده...دوباره نگاهیی به بکهیون و ئونسو انداختم...عشق...چی میتونه بیشتر از عشق منو راضی کنه ک دست از پسر بودن بردارم...چرا حرفشو گوش دادم...چون نظرش برام مهم بود،چون وقتی گفت لی دونگهه دوستت داره دلم میخواست واقعی باشه و اونی باشم که اون میخواد...پس سهون چی
-دلت پیش سهونه آره؟
+چی؟
-پس آره
دستاشو از کمرم برداشت و رفت،دوییدم دنبالش که بهش برسم اما از در رفت بیرون...نرو دونگهه...لعنت بهت سهون لعنتتتتتت
کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo
۷.۲k
۱۴ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.