2min

لینو با عصبانیت توی خونه راه میرفت و منتظر پسرکش بود قدماش سنگین بود، بعد از چند دقیقه دیگه طاقت نیاورد و کتش رو برداشت و به سمت باری که سونگمین و دوستاش رفته بودن رفت، تا از ماشین پیاده شد بوی الکل به دماغش خورد ولی اون مهم نبود وقتی که میدید سونگمین دوباره موقع مستیش توهم زده و یک نفر رو لینو دیده و رو پاهاش نشسته
با عجله وارد بار شد، کاملا عصبی بود و پشت سر سونگمین رفت و با صدای عصبی ای گفت
Lk: سونگمین!
سونگمین به پشت سرش نگاه کرد و با ترس بلند شد
Sm: ل...لینو
لینو دست سونگمین رو گرفت و به سمت ماشین بردش و سونگمین سوار ماشین شد، به محض اینکه چند کیلومتر از بار دور شدن لینو داد محکمی زد
Lk: رو پاهای اون پسره چیکار میکردی؟
Sm: م...من فکر کردم اون تویی
Lk: که فکر کردی اون منم؟ اصلا با اجازه ی کی رفتی بار؟
سونگمین ساکت موند
Lk: جواب بده! از من اجازه گرفتی؟!
Sm: نه...
Lk: پس چرا پاتو گذاشتی اونجا؟!
Sm: هان گفتش بریم بار
Lk: هر کاری هان میگه باید بکنی؟!
Sm: نه...معذرت میخوام
لینو دیگه حرفی نزد، لینو نمیخواست سونگمین رو از چیزی محروم کنه، ولی میترسید، میترسید یکی دیگه قلب سونگمین کوچولوش رو بدزده، میترسید سونگمین کوچولوش رو ازش بدزدن
میترسید سونگمین دیگه دوسش نداشته باشه، از همه ی اینا میترسید، از روزی میترسید که سونگمین بیاد و بهش بگه دیگه دوسش نداره، حتی با فکر کردن بهش حالش بد میشد
Sm: لینو...خوبی؟
لینو زد کنار و سونگمین رو بغل کرد، برای اولین بار لینو داشت گریه میکرد
Lk: من رو ببخش، لطفا ترکم نکن، من فقط میترسم یکی دیگه بیاد توی قلبت، من میترسم از دستت بدم، وگرنه هر جا خواستی برو...هر کاری خواستی بکن، ولی هرکی بهت پیشنهاد داد بهش بگو یه دوست پسر داری که هر کسی بهت اعتراف کنه رو میکشه
سونگمین سر لینو رو نوازش کرد
Sm: من هیچوقت قرار نیست عاشق فرد دیگه ای بشم، من فقط تو رو میخوام
لینو اشکاش رو پاک کرد و بوسه ای روی لب های پسرکش گذاشت، بعد از چند دقیقه از هم جدا شدن و لینو شروع به رانندگی کرد، و یه دستش روی رون سونگمین بود
Lk: ولی فکر نکن از تنبیه کردنت میگذرم، پاپی
دیدگاه ها (۳)

مهم!!

2min

2min

2min

Step brother p5

Step brother p2

Step brother p4

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط