2min

لینو و سونگمین توی خوابگاه بودن و لینو هی با هان گرم میگرفت، و سونگمین از دور نگاهشون میکرد
J: یاااا لینو هیونگ امروز خیلی لاس میزنیا!
لینو فقط خندید، اصلا حواسش به پسرکش نبود تا اینکه چان که متوجه حال سونگمین شده بود گفت
Bc: لینو نمیخوای برامون شام درست کنی؟
Cb: داریم از گشنگی میمیریم هیونگ
لینو خندید و رفت تو آشپز خونه و شروع کرد به غذا درست کردن و سونگمین رفت پیشش
Sm: کمک نمیخوای، چاگیا؟
Lk: نه
با جواب سرد لینو، سونگمین ناراحت شد و رفت تو هال نشست که هان رفت پیش لینو و وقتی هان ازش پرسید
J: کمک نمیخوای هیونگ؟
Lk: چرا، میتونی برام قارچ خورد کنی؟
J: حتما
سونگمین با شنیدن این مکالمه رفت توی اتاق خودش و فلیکس، فلیکس و هیونجین داشتن باهم بازی میکردن با پلی استیشن
فلیکس متوجه حال سونگمین شد و بهش نگاه کرد
F: چیشده، مینی؟
Sm: همون موضوع همیشگی
فلیکس آهی کشید
Sm: نمیدونم چرا اگر اینقدر هان رو دوست داره با من قرار میزاره
F: شاید میخواد اذیتت کنه، میشناسیش که
سونگمین ساکت موند
F: شایدم به خاطر اینکه تو دستت رو نبری یا اتفاقی برات نیوفته نمیزاره باهاش آشپزی کنی
Hj: چرا با خودش حرف نمیزنی؟
Sm: چی بگم بهش؟ اون فقط میگه 'تو داری حسادت میکنی و چیزی بین من و هان نیست'
Hj: خب شاید واقعا چیزی نیست
Sm: منظورت چیه؟
Hj: شاید اون فقط میخواد تو حسادت کنی
سونگمین با همین حرفا قانع شد، ولی وقتی که لینو برای شام صداشون کرد و سونگمین تصمیم گرفت که نره تا ببینه لینو میاد دنبالش یا نه، که حدسش درست بود، لینو اومد دنبالش
Lk: شام نمیخوری؟
سونگمین جواب نداد، میخواست یکم ناز کنه، ولی لینو رفت، و سونگمین واقعا ناراحت شد که لینو دوباره برگشت ولی با یه سینی غذا
Lk: حداقل میگی چرا قهری؟
ولی سونگمین روش رو اونطرف کرد لینو هم سینی رو گذاشت روی پاتختی و قبل اینکه بره یه اسپنک محکم به سونگمین زد
Sm: آخخخخ
با شکایت برگشت که لینو با خنده فرار کرد
بعد از شام خوردن لینو برگشت تو اتاق و دوتایی اومدن بیرون و از همه خداحافظی کردن و رفتن خونه تا رفتن از در تو لینو پرسید
Lk: چرا قهری؟
Sm: دوسش داری نه؟
Lk: کیو؟
Sm: هان
Lk: نه!
Sm: اگر اونو دوست داری بگو از زندگیت برم بیرون
Lk: چرت و پرت نگو، سونگمین
Sm: چرت و پرت؟ رسما داشتی هان رو میبوسیدی!
Lk: من اونو نبوسیدم
Sm: نه نبوسیدی ولی اونقدر بهش نزدیک بودی و رون پاهاش رو لمس میکردی هر کی نمیدونست فکر میکرد هان دوست پسرته
Lk: ساکت شو سونگمین
Sm: ساکت بشم که چی بشه؟ که تو با اون بیشتر گرم بگیری؟ یا بهتون بر خورده که دستتون رو شده؟
Lk: گفتم ساکت شو!
و سیلی محکمی به سونگمین زد، اشک تو چشمای سونگمین جمع شد...لینو که تازه فهمیده بود چیکار کرده، خواست سونگمین رو بغل کنه که سونگمین هلش داد و رفت تو اتاق و در رو قفل کرد
لینو از سیلی ای که زده بود پشیمون بود، ولی با صدای گریه کردن های سونگمین، از همه ی کار های اون روزش پشیمون شد، از اونجایی که کلید یدک داشت در رو باز کرد و از لای در داخل رو نگاه کرد، سونگمین روی زمین نشسته بود و گریه میکرد، لینو برای بار هزارم از خودش متنفر شد که دلیل اشک های فرشته کوچولوش شده،لینو آروم رفت داخل و سونگمینی که داشت مثل ابر بهار اشک میریخت رو توی آغوش گرمش کشید
لینو سونگمین رو بلند کرد و روی تخت گذاشت
Lk: روی زمین نشین، سرما میخوری قشنگم
سونگمین سرش رو بلند کرد، لینو با دیدن جای دست خودش روی صورت پسرکش به خودش لعنت فرستاد و پسرکش رو توی آغوش کشید و شروع به بوسیدن جایی که سیلی زده بود کرد
Lk: معذرت میخوام خوشگلم، منو ببخش فرشته کوچولوم، نمیخواستم همچین کاری بکنم
سونگمین بغلش کرد
Sm: اشکالی نداره
Lk: داره! من نباید همچین کاری با صورت قشنگت میکردم....قول میدم دیگه با هان گرم نگیرم، منو ببخش
Sm: باشه باشه میبخشمت
لینو آروم بوسیدش
Lk: درد نداری که، داری؟
Sm: نه درد ندارم
لینو محکم بغلش کرد، با تمام عشقی که داشت به پسرکش نگاه کرد و تمام اجزای صورتش رو بوسید
Lk: خوشگلم، من فقط تو رو دوست دارم، قسم میخورم، کوچولوم
دیدگاه ها (۱۳)

ChanIN

Woojin

مهم!!

2min

Step brother p5

Step brother p4

Step brother p2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط