رمان شازده کوچولو
رمان شازده کوچولو
پارت ۹۹
ارسلان: اوهوم
دیانا: عمرا من از یجایی بوست میکنم که نتونه کاری کنه
ارسلان: عه
دیانا: شیطون گفتم اوهوم
ارسلان: دستام و بهم مالیدم خوب پس بالاخرا
دلی از عزا درمیارم نه
دیانا: مثل بچه ها با ته مونده خنده گفتم پرو نشو
ارسلان: اتفاقا میشم
دیانا: بچه اینجا نشسته
ارسلان: خوب بشینه دخترمم مثل باباشه مگه نه
نفس: اده
دیانا: نگاهی به هردوتاشون کردم و زدم زیره خنده
پارت ۹۹
ارسلان: اوهوم
دیانا: عمرا من از یجایی بوست میکنم که نتونه کاری کنه
ارسلان: عه
دیانا: شیطون گفتم اوهوم
ارسلان: دستام و بهم مالیدم خوب پس بالاخرا
دلی از عزا درمیارم نه
دیانا: مثل بچه ها با ته مونده خنده گفتم پرو نشو
ارسلان: اتفاقا میشم
دیانا: بچه اینجا نشسته
ارسلان: خوب بشینه دخترمم مثل باباشه مگه نه
نفس: اده
دیانا: نگاهی به هردوتاشون کردم و زدم زیره خنده
- ۳.۵k
- ۲۶ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط