کوچولویه دوست داشتنی من
کوچولویه_دوست _داشتنی_من
پارت8
صبح روز پنجشنبه ساعت 10
ات: اییش چقدر خستممم
لیا: ات ساعت چنده
ات: کوریی ساعت بالاسسس
لیا: واییی لباسارو ندادیم خوشک شویی
ات: واییی راست میگییی
لیا: کاستو. بیار ماست بگیر اوسکلللل
( رفتن لباسارو دادن خوشک شویی و اومدندخونه)
سوجون و. یونگی. وارد خونه شدن با کتو شلوار شیک (اوف تصورش) 🤤
ساعت هشت شد
( راستی باید بگم یونگی ام به جشن بعدداز اینکه ات بهش گفت دعوت شد)
وارد مهمونی شدن کوک بهشون سلام کرد
ات: سلامم
کوک: سلام بانو کوچولو
ات: ایش
سوجون و کوک. ویونگی یه حا نشستن اتو لیا یه جا
خوب نوشیدنی خوردن بعد موفع غذا شد همه دور هم نشستن دختر عمیه کوکم بود چسبید بهش کوک عشقم این خانومکیه
کوک: دوست دخترم
ات چشاش گرد شد
بد دختره پاشد رفت
کوک بد شام اهنگ تانو رو گذاشت
همه جیغ هورا ک میگفتن کوک باید برامون بخونه
کوکم گیتارو برداشتو رفت نشست رو صندلی
........
........
.....
منم بد بدونو بلدم اندازه تو میتونم سرد باشم بلدم.....
اگه مث تو بخام پست باشم بلدم....
من هنوز قلق چشماتو بلدم...
.....
بعد از خوندن اهنگ. کوک همه جیغ و دست زدن
موقع رقصیدن شد همه باهم میرقصیدن یونگی اومد سمت لیا
یونگی: افتخار میدید بانو؟!
لیا: حتمان
سوجون یه نگاه کرد به ات بد یه دختره اومد سمتش تا خاست بهش بگه نه دید
کوک: افتخار میدید زیبا
ات ا: حتمانن
سوجون: حتمان ولس برعکس نی خانوم اسمتون چیه؟
یونا
سوجون: واو زیباس
یونا: مرسیی
همه درخال رقصیدن یهو نووررر قرمزز افتاد رویه کوکو ات
ات: این دیگ چیه
کوک: نور عشق
ات لبخند زد و دستشو دور گردن کوک انداخت
کوک اتو بلند کرد و جرخونددهمه حیغ میزدن جز سوجون
اخر رقص بود ک یهوو......
(پارت بعد تا اخر شب انشالله)
پارت8
صبح روز پنجشنبه ساعت 10
ات: اییش چقدر خستممم
لیا: ات ساعت چنده
ات: کوریی ساعت بالاسسس
لیا: واییی لباسارو ندادیم خوشک شویی
ات: واییی راست میگییی
لیا: کاستو. بیار ماست بگیر اوسکلللل
( رفتن لباسارو دادن خوشک شویی و اومدندخونه)
سوجون و. یونگی. وارد خونه شدن با کتو شلوار شیک (اوف تصورش) 🤤
ساعت هشت شد
( راستی باید بگم یونگی ام به جشن بعدداز اینکه ات بهش گفت دعوت شد)
وارد مهمونی شدن کوک بهشون سلام کرد
ات: سلامم
کوک: سلام بانو کوچولو
ات: ایش
سوجون و کوک. ویونگی یه حا نشستن اتو لیا یه جا
خوب نوشیدنی خوردن بعد موفع غذا شد همه دور هم نشستن دختر عمیه کوکم بود چسبید بهش کوک عشقم این خانومکیه
کوک: دوست دخترم
ات چشاش گرد شد
بد دختره پاشد رفت
کوک بد شام اهنگ تانو رو گذاشت
همه جیغ هورا ک میگفتن کوک باید برامون بخونه
کوکم گیتارو برداشتو رفت نشست رو صندلی
........
........
.....
منم بد بدونو بلدم اندازه تو میتونم سرد باشم بلدم.....
اگه مث تو بخام پست باشم بلدم....
من هنوز قلق چشماتو بلدم...
.....
بعد از خوندن اهنگ. کوک همه جیغ و دست زدن
موقع رقصیدن شد همه باهم میرقصیدن یونگی اومد سمت لیا
یونگی: افتخار میدید بانو؟!
لیا: حتمان
سوجون یه نگاه کرد به ات بد یه دختره اومد سمتش تا خاست بهش بگه نه دید
کوک: افتخار میدید زیبا
ات ا: حتمانن
سوجون: حتمان ولس برعکس نی خانوم اسمتون چیه؟
یونا
سوجون: واو زیباس
یونا: مرسیی
همه درخال رقصیدن یهو نووررر قرمزز افتاد رویه کوکو ات
ات: این دیگ چیه
کوک: نور عشق
ات لبخند زد و دستشو دور گردن کوک انداخت
کوک اتو بلند کرد و جرخونددهمه حیغ میزدن جز سوجون
اخر رقص بود ک یهوو......
(پارت بعد تا اخر شب انشالله)
۳.۶k
۱۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.