فیک مافیای من پارت ۱:
فیک مافیای من پارت ۱:
سلام من ا،ت هستم من یک دختری هستم که پدرو مادرش به دست دشمنان پدرم کشته شدند و تا الان با عموم بزرگ شدم اون مثل پدرم بود اما ۳سالی میشه که از دست دادمش
عموم و پدرم توی کاره مافیا بودند برای همین خیلی پولدارند و بعد از مرگشون تمام پولاشون به من به ارث رسیده
خوب توضیحات خانوادگیم کافیه میرسه به خودم من دختری سرد و خشن و جذابیم که رییس باند گروه بزرگ ترین مافیا ی کره ام من از ۸ سالگیم جای عموم شروع کردم به آموزش دیدن برای مافیا شدن الانم که بزرگ ترین بند مافیا ی کره رو دارم پس هم میتونم انتقام پدر و مادرم رو بگیرم هم عموم و سر بلند کردم و تمام تلاش هاشو به باد ندادم
من ۱۸ سالمه و توی دانشگاهه معروفه کره درس میخونم رشتمم هنره من میتونستم دانشگاه نرم اما چون نمیخوام زیاد تابلو کنم که من مافیام برای همین به دانشگاه رفتم بعدشم عموم همیشه بهم میگه درسته یک خلاف کار شدی اما علم هنوز سره جاسه و باید بهش عمل کنی
ا،ت ویو:
صدا ی ساعت به صدا در اومد ساعت رو نگاه کردم ۷ بود و دانشگاه ۸ شروع میشد بلند شدم و لباسمو پوشیدم یک آرایش دارک ولی کم انجام دادم و رفتم پایین شروع کردم به صبحانه خوردن ،من توی عمارتمون تنها زندگی میکنم و این برام لذت بخشه البته توی دانشگاه یک دوستی دارم که اسمش لینا هست
به سمت ماشینم گرون قیمتم که آخرین مدلم بود رفتم و سوارش شدم و حرکت کردم سمته مدرسه
بعد از چند دقیقه:
موقعی که وارد حیاط مدرسه شدم و ماشینمو پارک کردم همه شروع کردن به دیدنم خوب این چیزه عادیه هم پولدارم هم جذابم هاع هاع هاع(اعتماد به سقفو)
هنوز نرسیده بودم توی کلاسم که جونکوک صدام کرد بلجعله قلدره دانشگاه که واقعا خیلی رومخه ولی خیلی کراشه
جونگکوک:سلام ا،ت
ا،ت:اوفف باز چی میخوای
جونگکوک:ها عا چرا دختره پولدارمون اینجوری صحبت میکنه عااا زشته
جونگکوک میخواست دست بزنه به صورته ا،ت که ت،ت دستشو روی هوا گرفتم و پیچوندش و گذاشت پشته کمرش و از پشت تو ی گوشش گفت: به خودت جرعت نده که بخوای بهم دست بزنی
ا،ت ویو:
ولش کردم و رفتم سره کلاس که لینا بدو بدو اومد پیشم و بغلم کرد ما متضاد هم بودیم من همیشه لباسای دارکی میپوشم اما اون همیشه لباسای کیوتی میپوشه و خیلی گوگولیه
ا،ت:چطوری گوگولی خانم(رفتارهای ا،ت با لینا خیلی شبیه رفتار من با دوسته مجازیمه😁)
لینا:یااا نونا دلم برات تنگ شده بود
ا،ت:منم
ا،ت:خوب بدو بریم بشینیم که اوستاد الان میاد
لینا:باوشه
و......
#lranians__love_Jk
سلام من ا،ت هستم من یک دختری هستم که پدرو مادرش به دست دشمنان پدرم کشته شدند و تا الان با عموم بزرگ شدم اون مثل پدرم بود اما ۳سالی میشه که از دست دادمش
عموم و پدرم توی کاره مافیا بودند برای همین خیلی پولدارند و بعد از مرگشون تمام پولاشون به من به ارث رسیده
خوب توضیحات خانوادگیم کافیه میرسه به خودم من دختری سرد و خشن و جذابیم که رییس باند گروه بزرگ ترین مافیا ی کره ام من از ۸ سالگیم جای عموم شروع کردم به آموزش دیدن برای مافیا شدن الانم که بزرگ ترین بند مافیا ی کره رو دارم پس هم میتونم انتقام پدر و مادرم رو بگیرم هم عموم و سر بلند کردم و تمام تلاش هاشو به باد ندادم
من ۱۸ سالمه و توی دانشگاهه معروفه کره درس میخونم رشتمم هنره من میتونستم دانشگاه نرم اما چون نمیخوام زیاد تابلو کنم که من مافیام برای همین به دانشگاه رفتم بعدشم عموم همیشه بهم میگه درسته یک خلاف کار شدی اما علم هنوز سره جاسه و باید بهش عمل کنی
ا،ت ویو:
صدا ی ساعت به صدا در اومد ساعت رو نگاه کردم ۷ بود و دانشگاه ۸ شروع میشد بلند شدم و لباسمو پوشیدم یک آرایش دارک ولی کم انجام دادم و رفتم پایین شروع کردم به صبحانه خوردن ،من توی عمارتمون تنها زندگی میکنم و این برام لذت بخشه البته توی دانشگاه یک دوستی دارم که اسمش لینا هست
به سمت ماشینم گرون قیمتم که آخرین مدلم بود رفتم و سوارش شدم و حرکت کردم سمته مدرسه
بعد از چند دقیقه:
موقعی که وارد حیاط مدرسه شدم و ماشینمو پارک کردم همه شروع کردن به دیدنم خوب این چیزه عادیه هم پولدارم هم جذابم هاع هاع هاع(اعتماد به سقفو)
هنوز نرسیده بودم توی کلاسم که جونکوک صدام کرد بلجعله قلدره دانشگاه که واقعا خیلی رومخه ولی خیلی کراشه
جونگکوک:سلام ا،ت
ا،ت:اوفف باز چی میخوای
جونگکوک:ها عا چرا دختره پولدارمون اینجوری صحبت میکنه عااا زشته
جونگکوک میخواست دست بزنه به صورته ا،ت که ت،ت دستشو روی هوا گرفتم و پیچوندش و گذاشت پشته کمرش و از پشت تو ی گوشش گفت: به خودت جرعت نده که بخوای بهم دست بزنی
ا،ت ویو:
ولش کردم و رفتم سره کلاس که لینا بدو بدو اومد پیشم و بغلم کرد ما متضاد هم بودیم من همیشه لباسای دارکی میپوشم اما اون همیشه لباسای کیوتی میپوشه و خیلی گوگولیه
ا،ت:چطوری گوگولی خانم(رفتارهای ا،ت با لینا خیلی شبیه رفتار من با دوسته مجازیمه😁)
لینا:یااا نونا دلم برات تنگ شده بود
ا،ت:منم
ا،ت:خوب بدو بریم بشینیم که اوستاد الان میاد
لینا:باوشه
و......
#lranians__love_Jk
۱۴.۰k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.