شات آخر :
شات آخر :
نشسته بودم رو هواپیمای شخصی و همه اعضا بودن و دوست دخترتون هم بودن من کنار کوک بودم و از اینکه سوار هواپیما شده بودیم استرس داشتم و کوک هم متوجه این موضوع شده بود که آروم دستامو گرفت و
_بیبی گرلم نگران نباش اینجا همه شادن پس نیازی به نگرانی نیست من کنارتم
+خیالم یکم راحت شد و آروم گفتم
+باشع ددی
هواپیما بلند شد و دستای کوک محکم گرفتم و چشمامو آروم باز کردم که دیدم تو آسمونیم
[بچم خیلی شجاع از بس نترسههه..]
برش زمانی چند ساعت بعد
وای این هتله قشنگه اما چرا یکی تخت داره
+کوک اینجا چرا یکی تخت داره هااااا
_ات دیونه بازی در نیار آخه میخوای روی دوتا تخت بخوابیم
راست میگفت
+خب قانع شدم من دارم میرم حموم
_برو کوک ویو : امروز ات رفته بود زیر میز و ترسوند منو بهتر بود یکم منم میترسوندمش تا دیگه حسابمون صاف بشه ...
لباس های زیرش ریخته بود اونجا رفتم یکم فلفل ریختم توش .... جون کوکی شیطون ما دست به کار شد پایان دید کوک
داشتم همینجوری آهنگ میخوندم که از حموم اومدم بیرون دیدم کوک کنار لباس زیرامه معلومه که یه کاری کرده اره هوم اونا کثیفن باید جدید بپوشم
_پوکر فیس نگاش میکنه
+چته
_زحمت کشیده بودم
+میبینم آقای جئون نیشخند
_خب ات بلند شو بریم بیرون نمیخوای برج ایفل ببینی
+باشه پس من آماده میشم
رفتم لباس سفید کوتاه و یه کلاه لبه دار که فرانسویا میپوشیدن پوشیدم ورفتم با کوک رفتیم برج ایفل دیدم خیلی. خوشگل بود این رویای من بود که یه روز ببینم و کوک منو آورد به پاریس تو خیابون هاش میگشتیم و میخندیدیم که یه خانم به فرانسوی به کوک یه چی گفت من نفهمیدم اما اون زبان بلد بود بفهمید و بهم یه دست گندم داد خیلی خوشگل بود و به لباسم میومد رفتیم جلوی یه رستوران خیلی بزرگ که یه گارسون اومد و گفت چی میخوریم من گفتم پیتزا و کوک هم پاستا و بلند شد پیش مردم جلوم زانو زد و گفت باهام ازدواج میکنی منم گفتم معلومه و همه دست و جیغ و هورا کشیدن .....
پایان 🥺❤️✨
نشسته بودم رو هواپیمای شخصی و همه اعضا بودن و دوست دخترتون هم بودن من کنار کوک بودم و از اینکه سوار هواپیما شده بودیم استرس داشتم و کوک هم متوجه این موضوع شده بود که آروم دستامو گرفت و
_بیبی گرلم نگران نباش اینجا همه شادن پس نیازی به نگرانی نیست من کنارتم
+خیالم یکم راحت شد و آروم گفتم
+باشع ددی
هواپیما بلند شد و دستای کوک محکم گرفتم و چشمامو آروم باز کردم که دیدم تو آسمونیم
[بچم خیلی شجاع از بس نترسههه..]
برش زمانی چند ساعت بعد
وای این هتله قشنگه اما چرا یکی تخت داره
+کوک اینجا چرا یکی تخت داره هااااا
_ات دیونه بازی در نیار آخه میخوای روی دوتا تخت بخوابیم
راست میگفت
+خب قانع شدم من دارم میرم حموم
_برو کوک ویو : امروز ات رفته بود زیر میز و ترسوند منو بهتر بود یکم منم میترسوندمش تا دیگه حسابمون صاف بشه ...
لباس های زیرش ریخته بود اونجا رفتم یکم فلفل ریختم توش .... جون کوکی شیطون ما دست به کار شد پایان دید کوک
داشتم همینجوری آهنگ میخوندم که از حموم اومدم بیرون دیدم کوک کنار لباس زیرامه معلومه که یه کاری کرده اره هوم اونا کثیفن باید جدید بپوشم
_پوکر فیس نگاش میکنه
+چته
_زحمت کشیده بودم
+میبینم آقای جئون نیشخند
_خب ات بلند شو بریم بیرون نمیخوای برج ایفل ببینی
+باشه پس من آماده میشم
رفتم لباس سفید کوتاه و یه کلاه لبه دار که فرانسویا میپوشیدن پوشیدم ورفتم با کوک رفتیم برج ایفل دیدم خیلی. خوشگل بود این رویای من بود که یه روز ببینم و کوک منو آورد به پاریس تو خیابون هاش میگشتیم و میخندیدیم که یه خانم به فرانسوی به کوک یه چی گفت من نفهمیدم اما اون زبان بلد بود بفهمید و بهم یه دست گندم داد خیلی خوشگل بود و به لباسم میومد رفتیم جلوی یه رستوران خیلی بزرگ که یه گارسون اومد و گفت چی میخوریم من گفتم پیتزا و کوک هم پاستا و بلند شد پیش مردم جلوم زانو زد و گفت باهام ازدواج میکنی منم گفتم معلومه و همه دست و جیغ و هورا کشیدن .....
پایان 🥺❤️✨
۲۱.۴k
۰۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.