part

part15
خب خب اصمات نمینویسم از اونجایی که اومدین گفتین بد مینویسم خب ولش ....
صبح ...
از خواب بیدار شدم و دیدم دردی نداشتم میخواستم بلند بشم که دستی مانع بلند شدنم شد
_بدون ددی کجا میخوای بری
+اوم ارباب میشه بزارین برم
کوک همشو چشم بسته می‌گفت به ات
_مگه دیشب بهت صد دفعه نگفتم نگو ارباب ؟!بازم میخوای مثل دیشب حال کنیم هوم منکه بدم نمیاد
+عاح نه نه من بهت میگم کوک باشه
_دارلینگ کوچولو ....
یه دفعه وضعیت خودم آنالیز کردم وای من هیچی تنم نیست کوک هم همینطور (معلومه خواهرم باید لباس باشه ؟؟!) جیغ کشیدم و ملافه رو دور خودم پیچیدم رفتم زیر ملافه
+پایین نگاه نکن من خجالت میکشم وای برو بیرون لباس بپوشم
_من دیشب همه جاتو دیدم .... اوک میرم بیرون
چرا اینقدر مهربون بود دیشب که خیلی خشن تشریف داشت.... +اوم ممنون
لباسا شو پوشید رفت رفتم یه دوش چند مینی گرفتم و اومدم بیرون چون اینجا اتاق من نبود حوله کوک پوشیدم و خیلی برام بزرگ بود لباسی که برام گذاشته بودن پوشیدم و موهامو خشک کردم و از اتاق خارج شدم که دیدم صدای بلند یه نفر میاد .....
خماری
۵۰لایک
۳۰کامنت
۱۵فالو
بچه ها من واقعا خیلی شرط های لایک رو کم میگیرم من دیدم که یه فیک خیلی بده ولی ۱۰۰ خورده ای لایک خورده من نمیگم مال من خیلی خوبه میگم بیشتر از این انتظار دارم .... امیدوارم خوشتون بیاد .....
دیدگاه ها (۶۰)

شات آخر :نشسته بودم رو هواپیمای شخصی و همه اعضا بودن و دوست ...

بیلی 🍷🥂

دوشاتی از جونگ وقتی میری باهاش پاریس های همتون منو میشناسید ...

من نمیدانم 😂 کوکه یا .... اهم ولش کنید از فضا فیس ببرین

مافیای من پارت ۱۹ویو کوک دیشب همش تقصیر جیمین بود خیلی شب بد...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۰

پارت ۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط