این پارت اول داستانمه امیدوارم خوشتون بیاد😁

اسمم ا/ت بیست و دو سالمه
خصوصیات : دختری پرحرف مهربان و گاهی وقتا خشن . همیشه برای همه چی جواب داشتم . دختری با موهای قهوه ای و چشمای مشکی .

من و دوستم تو فرودگاه بودیم. قصد داشتیم که بقیه زندگیمون رو تو کره بگزرونیم .
ا/ت : بلاخره رسیدیم دایانا بیدار شو.
دایانا : چی وای اخش بلاخره رسیم

بعد از یک هفته...

ا/ت : میگم دایانا
دایانا: جانم
ا/ت : قراره تا ابد اینجا بمونیم
دایانا : منظور؟
ا/ت : یعنی بر نمیگردیم
دایانا : گوش کن عزیزم ما از دو کشور متفاوتیم و فقط یه بار تونستیم همو ببینیم و اون موقع باهم دوست شدیم الان ما پیش همیم تا وقتی دلت بخواد بعد میتونیم به خانوادمون زنگ بزنیم زیاده برامون
ا/ت : راستی قراره دانشگاه هم بریم 🙄
دایانا : و پیش همیم😊
ا/ت : هوم باشه ولی کی میریم اون وقت
دایانا : هفته دیگه
ا/ت: خوبه

رفتم سمت اتاقم که وسایم رو بچینم پدرم هم کلی پول برام ریخت و هر ماه به اونا اضافه میکنه امیدوارم که دانشگاه مثل مدرسه خودمون کلی دختر پسر زبون دراز نباشه به هر حال هم من نباید نگران باشم چون اصلا برا این چیزا کم نمیارم من تنها نیستم زبون و مغزم همرامن😏
بعد از چیدن وسایلم قصد داشتم بیرون برم و یکم قدم بزنم و میوه و غذا بخرم
لباس پوشیدم و رفتم بیرون (لباس ا/ت در صفحه بعد میبینید)
داشتم قدم میزدم و هنزفری تو گوشم بود و اهنگ های گروه مورد علاقم بی تی اس رو گوش میدادم و بایسم تهیونگ هست . اونا همیشه بهم ارامش میدادن وقتی عصبیم اهنگاشون منو اروم میکردن وقتی گریه میکنم اهنگاشون حالمو بهتر میکنن حتی وقتی خوشحالم اونا منو خوشحال تر میکردن
تو فکر بودم که یهو به یکی خوردم و قبل از اینکه بیفتم اون شخص منو گرفت .
_حالت خوبه اسیب که ندیدید

چشمام بسته بود تا صداشو شنیدم چشمام رو باز کردم صداش خیلی برام اشنا بود . از خجالت ازش فاصله گرفتم و موهامو پشت گوشم انداختم . دیدم که دوتا بادیگارد همراش بود
_ حالت خوبه
ا/ت : ب...بله ببخشید هواسم پرت شد
_ به چی؟
ا/ت : داشتم اهنگ های حالا شاید بشناسین داشتم اهنگ بی تی اس گوش میدادم و هواسم پرت اهنگ شده بود .
_ پس شما هم ارمی هستید.
ماسک و عینکش رو در اورد . یعنی اون واقعاً اون تهیونگه با تعجب بهش خیره شده بودم
تهیونگ : چی فکر میکردید یه ارمیو همینجوری ول میکنم
ا/ت: ش..شما...من..چطور
تهیونگ : اهل کجایی دختر معلومه کره ای نیستی
ا/ت : م..من...من ایران
تهیونگ : پس حتما اولین بارته که از نزدیک میبینی
ا/ت : خب راستش اره
تهیونگ : بیا اینو بگیر از طرف خودم و به کسی ندش چون خیلی با ارزشه شاید کسی خواست گولت بزنه که بهش قرزش بدی یا چیز دیگه ولی تو بهش نمیدی باشه و به کسی نمیگی که من اینو بهت دادم و این پاکت نامه رو بردار و تو موقع مناسب بخونش باشه
دیدگاه ها (۲)

ادامه پارت ۱

دوست دارم داداشی🙂

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

فیک مافیای سیاه من part 3

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط