پارت پنجاه و چهارم رمان تب داغ هوس:
54
مامان گنگ دو تا مونو نگاه کرد و گفت:
-کدومشون؟
نعيم عاصي شده گفت:
-اِي بابا، مامان توأم که ، اَه «نعيم رفت و مامان رو به نگين گفت»:نگين انقدر نمال برات حرف در ميارن ،تو حاضري نفس؟
صداي زنگ اومد و مامان هول شدو گفت:
-بدوييد ،بدوييد شالاتونو سر کنيدو بياييد ، اومدن
نگين دوباره با شادي مصنوعي براي مسخره کردن گفت:
-آخ جون اومدن «محکمو جدّي گفت:»برن بميرن
مامان لب گزيدو رفت ؛شال مشکيموسرم کردم ورفتم بيرون و به جمع استقبال کنندها اضافه شدم خونواده شمس وارد خونه امون شده بودن اولين کسي رو که ديدم« آقاي شمس» پدر مليکا بود که توي اين خونواده از همه قابل تحمل تر بود،قدي متوسط سري نيمه طاس ،چشماي سبز عسلي،بيني پهن و ريش پروفسوري ِجو گندمي يه پيرهن مردونه زيتوني و کت و شلوار دودي پوشيده بود و ادکلن گرم و شيريني زده بود، با روي باز و مهربوني با هام دست داد و سلام عليکي کرديمو رفت
مامان گنگ دو تا مونو نگاه کرد و گفت:
-کدومشون؟
نعيم عاصي شده گفت:
-اِي بابا، مامان توأم که ، اَه «نعيم رفت و مامان رو به نگين گفت»:نگين انقدر نمال برات حرف در ميارن ،تو حاضري نفس؟
صداي زنگ اومد و مامان هول شدو گفت:
-بدوييد ،بدوييد شالاتونو سر کنيدو بياييد ، اومدن
نگين دوباره با شادي مصنوعي براي مسخره کردن گفت:
-آخ جون اومدن «محکمو جدّي گفت:»برن بميرن
مامان لب گزيدو رفت ؛شال مشکيموسرم کردم ورفتم بيرون و به جمع استقبال کنندها اضافه شدم خونواده شمس وارد خونه امون شده بودن اولين کسي رو که ديدم« آقاي شمس» پدر مليکا بود که توي اين خونواده از همه قابل تحمل تر بود،قدي متوسط سري نيمه طاس ،چشماي سبز عسلي،بيني پهن و ريش پروفسوري ِجو گندمي يه پيرهن مردونه زيتوني و کت و شلوار دودي پوشيده بود و ادکلن گرم و شيريني زده بود، با روي باز و مهربوني با هام دست داد و سلام عليکي کرديمو رفت
۲.۳k
۲۹ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.