پارت پنجاه و سوم رمان تب داغ هوس:
53
من که بين دعواي اونا داشتم آرايش ميکردم ؛چشم نعيم به من افتادو گفت :
_تو چرا انقدر ماليدي؟
-نگين که گفت تو برو مليکااا خانوومو جمع کن ما در برابر اون ساده ايم
نعيم- مامان ، مامان
«نگين با لحن مسخره اي گفت:»
- واي نفس، نعيم مامانو صدازد زود باش آرايشامونو پاک کنيم
« با لحن نگين گفتم: »
-واي دارم از ترس ميميرم نعيم ترو خدا مامانو صدا نکن
مامان اومد و گفت: چيه؟
نعيم – مامان اين چه وضعشه؟ «به منو نگين اشاره کرد»
مامان _نگين؟چرا بلوز شلوار پوشيدي؟مگه داري ميري پيک نيک؟
نعيم- مامان !آرايشاشونو ميگم
من که بين دعواي اونا داشتم آرايش ميکردم ؛چشم نعيم به من افتادو گفت :
_تو چرا انقدر ماليدي؟
-نگين که گفت تو برو مليکااا خانوومو جمع کن ما در برابر اون ساده ايم
نعيم- مامان ، مامان
«نگين با لحن مسخره اي گفت:»
- واي نفس، نعيم مامانو صدازد زود باش آرايشامونو پاک کنيم
« با لحن نگين گفتم: »
-واي دارم از ترس ميميرم نعيم ترو خدا مامانو صدا نکن
مامان اومد و گفت: چيه؟
نعيم – مامان اين چه وضعشه؟ «به منو نگين اشاره کرد»
مامان _نگين؟چرا بلوز شلوار پوشيدي؟مگه داري ميري پيک نيک؟
نعيم- مامان !آرايشاشونو ميگم
۲.۷k
۲۹ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.