ادامه درخواستی

ادامه (درخواستی)
~~~~~~~~~~~~~
صبح وقتی همه بیدار شدن رفتن آشپزخونه تا صبحانه بخرن تا ا/ت خواست بشینه یه آه کوچولو گفت
مایکی:ا/ت حالت خوبه؟
ا/ت:آره آره خوبم
اما که یه لبخند شیطانی زده بود
اما:ا/ت تو دیشب نرفتی خونه؟
ا/ت:نه اینجا موندم
اما:آره اون بنفشی های رو گردنت نشون میدن
ا/ت که لبو رو رد کرده بود ولی ما اینجا مایکی رو داریم که خودش رو سخت گرفته تا شین رو نکشه
مایکی:ا/ت این درست نیست مگه نه شین رو دوست نداری مگه نه؟
ا/ت:مایکی..آروم باش
مایکی:نه این درست نیست من قبول نمیکنم(بلند)
و مایکی دوید طرف اتاقش و در رو بست ولی صدای خیلی بدی داد
ا/ت:من میرم باهاش حرف بزنم
"ویو مایکی"
نه این درست نیست ا/ت با شین نیست اون فقط منو دوست داره فقط منو
یهو احساس کردم یکی منو بغل کرده
ا/ت:معلومه که فقط تو رو دوست دارم
مایکی:حتی...از شین؟
ا/ت:حتی از شین
شین:جانممم؟!ولی دیشب این رو نمی‌گفتی؟
ا/ت:اهم اهم شین اگه نمی‌خوای....
شین:باشه فهمیدم پس رفع زحمت میکنم
ا/ت:خوبه بای...خب مایکی الان اشکاتو پاک کن تا بریم برات دورایاکی درست کنم
مایکی:هورااااااااااا
ولی شین که یه گوشه نشسته و زار زار گریه میکنه که چرا ا/ت مایکی رو از او بیشتر دوست داره
دیدگاه ها (۱۷)

عشق گم شده پارت:2~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~"ویو کوک...

عشق گم شدهپارت:۴~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~(ساعت۵_کافه ساکورا) "و...

عشق گم شدهپارت:1~~~~~~~~~~"ویو اینوپی"اینوپی:اومی بیا دیگه و...

به خاطر ۵۰تایی شدنمون میخوام از شیپ کوکو و اینوپی فیک بنویسم...

اگه ببینن با کسی دعوا کردی و لت و پارشون کردی

شوهر دو روزه. پارت۵۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط