I fell in love with someone P

"I fell in love with someone'' (P53)
تا دست کشیدم...
کوک : تا این.جا..کافیه...فع..لا..بقیشو امشب کامل میکنیم*بوسه ای به پیشونی ا.ت گذاشت رفت سمت لباس هاش*
ا.ت : جونگکوک!
کوک : هوم؟
ا.ت : میشه امروز برم دیدن...ایششش سانا
کوک : ایشون کی باشه؟
ا.ت : دوست دوران بچگیم بود...جونگکوک خیلی وقته ندیدمش لطفا لطفا
کوک : نه!*جدی*
وقتی گفت (نه) ناراحت شدم...سَرَم پایین گذاشتم...
کوک" وقتی گفتم نه حالت چهرش تغییر کرد...سرش پایین گذاشت...آخه این...آههه لعنتی چطور می‌تونه تو حالت کیوت بودنش دل آدم ببره...نزدیکش رفتم با دستم فکش گرفتم به بالا با چهره اخم کردش زل زدم...تو این حالت خندم گرفته بود....
کوک : اهههه کیوت*می‌خنده* باشه میری فقط زود برمیگردی...
ا.ت : واقعا!*ذوق* مرسی آقا خرگوشههههههه*جونگکوک میبوسه و میره*
کوک : آقا خرگوشه دیگه چیه؟چرا هریه نفر منو میبینه میگه تو آقا خرگوشه ای*تعجب*

چند مین بعد :
ا.ت" داشتم به آدرسی که سانا بهم داد می‌رفتم...ولی انگار آدرس اشتباهی رفتم خواستم دوباره برگردم ولی احساس کردم یه نفر تعقیبم می‌کنه به پشتم نگاه کردم..یه مرد بود! تیپ مشکی زده بود...داشت میومد نزدیکم..دستپاچه شده بودم پاهام به حرکت نمیومدن...تا نزدیکم شد...
ا.ت : ت..ت..ت..تو..کی هستی؟
یارو : ببخشید خانم من یکی از آدم های ارباب جونگ کوک هستم ایشون گفتن که همراه شما باشم...
اینو گفت آرومتر شدم ولی..با شنیدن (متاسفم) خشکم زد بهش نگاه کردم...که باااا...ادامه داره
دیدگاه ها (۰)

"I fell in love with someone'' (P54)نگاه کردم...که باااا...ق...

"I fell in love with someone'' (P55)ا.ت : کوک باور کن همچین ...

"I fell in love with someone'' (P50)ولی حس کردم یه نفر اینجا...

"I fell in love with someone'' (P48)کوک : برگشت سمت مادرش......

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

پارت 10 بادیگارد رفت بیرون و جعبه رو باز کردم دیدم یه لباس خ...

پارت ۲ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط