رمان شامرمانتیک
رمان #شام_رمانتیک
پارت 5
میرن بخورن که یهو.. یکی در میزنه
لیسا: کیه؟
رزی: میرم ببینم
لیسا: باشه
جنی: کیه؟
رزی: اِ بچه ها هستن
جیسو: بچه ها؟
رزی: کوک و تهیونگ و جیمین و جین
لیسا: اهان
جنی: من میرم دیگه
رزی: کجا؟
جنی: بیرون کار دارم
کوک و جیمین و جین وارد میشن تهیونگ بیرون داره با تلفن حرف میزنه
جنی میره بیرون که یهو تهیونگ رو میبینه بدون هیچ حرفی رد میشه که یهو
تهیونگ دست جنی رو میگیره
جنی: ولم کن باید برم
تهیونگ: وایسا من...
جنی: تو چی؟
تهیونگ: من هنوز بهت حس دارم
جنی: تا دیروز رفتارت باهم خشن بود امروز چی شد
تهیونگ: میشه نری؟ هروقت میری حس بدی بهم دست میده ناراحت میشم
جنی: تهیونگ رو بغل میکنه
تهیونگ (شکه شده)
جنی: منم هنوز خیلی دوستت دارم..
تهیونگ: میاد به جنی نزدیک بشه که یهو
جیمین : تهیونگ کجا موندی؟
تهیونگ: ها هیچی داشتم میومدم
جیمین: من چیزی ندیدم الانم میرم داخل
جنی: فکر بد نکن..
بعد همه وارد میشین
رزی: جنی مگه نرفته بودی؟
جنی: نظرم عوض شد
جیسو: اهم خب ما میخواستیم کیک بخوریم شما هم میخورین
جین: چرا که نه من که خیلی دوست دارم
جیسو: اره منم
رزی: خب بعدش بریم شهر بازی؟
جیمین: اره خیلی خوب میشه
کوک: اما...
رزی: اما و اینا نداریم.. همه میریم
چند ساعت بعد در شهر بازی
رزی: بیاین دو نفر دو نفر تقسیم بشیم و بریم
جین: من میرم با جیسو
رزی: وای چه سرعت به عملی.. ( با خنده)
تهیونگ: من با جنی
رزی
کوک و لیسا شما هم برین پیش هم
کوک: باشه
لیسا: وای پشمک من میرم بگیرم
کوک:دست لیسا رو میگیره و میگه نه وایسا من برم بگیرم
کوک میره بگیره که یک پسری میاد پیش لیسا
سلام میتونم شمارتو داشته باشم؟
لیسا: نه میشه مزاحم نشی
اما من.. بهش نزدیک میشه
که کوک میاد و ...
ادامه پارت امار ۶۳۰ عاپ میشه🤍✨
پارت 5
میرن بخورن که یهو.. یکی در میزنه
لیسا: کیه؟
رزی: میرم ببینم
لیسا: باشه
جنی: کیه؟
رزی: اِ بچه ها هستن
جیسو: بچه ها؟
رزی: کوک و تهیونگ و جیمین و جین
لیسا: اهان
جنی: من میرم دیگه
رزی: کجا؟
جنی: بیرون کار دارم
کوک و جیمین و جین وارد میشن تهیونگ بیرون داره با تلفن حرف میزنه
جنی میره بیرون که یهو تهیونگ رو میبینه بدون هیچ حرفی رد میشه که یهو
تهیونگ دست جنی رو میگیره
جنی: ولم کن باید برم
تهیونگ: وایسا من...
جنی: تو چی؟
تهیونگ: من هنوز بهت حس دارم
جنی: تا دیروز رفتارت باهم خشن بود امروز چی شد
تهیونگ: میشه نری؟ هروقت میری حس بدی بهم دست میده ناراحت میشم
جنی: تهیونگ رو بغل میکنه
تهیونگ (شکه شده)
جنی: منم هنوز خیلی دوستت دارم..
تهیونگ: میاد به جنی نزدیک بشه که یهو
جیمین : تهیونگ کجا موندی؟
تهیونگ: ها هیچی داشتم میومدم
جیمین: من چیزی ندیدم الانم میرم داخل
جنی: فکر بد نکن..
بعد همه وارد میشین
رزی: جنی مگه نرفته بودی؟
جنی: نظرم عوض شد
جیسو: اهم خب ما میخواستیم کیک بخوریم شما هم میخورین
جین: چرا که نه من که خیلی دوست دارم
جیسو: اره منم
رزی: خب بعدش بریم شهر بازی؟
جیمین: اره خیلی خوب میشه
کوک: اما...
رزی: اما و اینا نداریم.. همه میریم
چند ساعت بعد در شهر بازی
رزی: بیاین دو نفر دو نفر تقسیم بشیم و بریم
جین: من میرم با جیسو
رزی: وای چه سرعت به عملی.. ( با خنده)
تهیونگ: من با جنی
رزی
کوک و لیسا شما هم برین پیش هم
کوک: باشه
لیسا: وای پشمک من میرم بگیرم
کوک:دست لیسا رو میگیره و میگه نه وایسا من برم بگیرم
کوک میره بگیره که یک پسری میاد پیش لیسا
سلام میتونم شمارتو داشته باشم؟
لیسا: نه میشه مزاحم نشی
اما من.. بهش نزدیک میشه
که کوک میاد و ...
ادامه پارت امار ۶۳۰ عاپ میشه🤍✨
- ۴.۱k
- ۰۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط