رمان شامرمانتیک

رمان #شام_رمانتیک
پارت 4

لیسا:نه زیاد خب اینجای دستم یکم درد میکنه
کوک:میخوای بریم بیمارستان؟
لیسا:نه ، حالَم خوبه
کوک:مطمعنی؟
لیسا:آره
(رزی میاد کنار لیسا)
رزی:بیا بریم روی مبل بشین، من اینارو تمیز میکنم
لیسا:باشه، ممنون
جنی : لیسا خوبی؟ دستت داره خون میاد
کوک: چی شده؟ دستت زخمیه
جیسو: من الان دستمال میارم
جین: من میدونم چجوری بزارم که خونش بند بیاد...
جیسو: بیا اینو بگیر
جین: ممنون
جیمین: رزی ما دیگه میریم فقط برم ببینم اون مرده که کنار در بود رفته یا نه
رزی: بمونید
جیمین: نه دیگه لیسا امیدوارم خوب بشی
لیسا: ممنون
جنی: لیسا شیشه توی دستت هست
جیسو: لیسا دستت درد نمیکنه؟
لیسا: یکم درد داره
کوک: نمیخوای بری بیمارستان
لیسا: نه فردا شاید رفتم
جیمین: کسی نبود بیاین بریم
خدافظ

(روز بعد)


لیسا: سلام بچه ها
جنی: کجا بودی؟
لیسا: رفتم بیمارستان بخیه بزنن به دستم
جیسو: جنی بیا...
جنی: چرا؟
جیسو: جنی تو و تهیونگ دیروز مشکوک بودید
جنی : کجاش مشکوک بود
جیسو: شما که بینتون..
جنی: معلومه که نه و بعد میره
رزی: بچه ها کرپ کیک خریدم بیاین بخورید
لیسا: وای عاشقشم

میرن که بخورن تا یهو.....

ادامه پارت امار ۶۰۰✨🤍
دیدگاه ها (۰)

رمان #شام_رمانتیکپارت 5میرن بخورن که یهو.. یکی در میزنهلیسا:...

رمان #شام_رمانتیکپارت 6که کوک میاد و پسره رو پرت میکنه اون ط...

رمان #شام_رمانتیکپارت 3جیسو: ببخشید لیسا، میاد بزنه که یهویک...

رمان #شام_رمانتیکپارت 2جنی: نه چرا باید بگم مگه مهمه؟ ته یون...

ادیت بلک پینک

از وایب جدید خوشم میاد🗿🎀🫴#کاور#جنی#ویپاپ#لیسا#جیسو#رزی#تهیون...

سلام سلام میخوام یه رمان از جیمین بسازم که اسمش هم هست

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط