درذهناو

#در_ذهن_او
ᴾᴬᴿᵀ ²

از خواب بیدار شد . از اتاقش خارج شد . لینو نبود . رفت و یک گیمباپ از یخچال دراورد و شروع کرد به خوردن .

چقد هوا سرد بود . باد سردی از طرف اتاق لینو وارد خونه میشد . هان رفت تو اتاق لینو که دید پنجره اتاقش بازه . پنجره رو بست و اومد که از اتاق خارج بشه که یه چیزی توجه‌ش رو جلب کرد .

به سمت میز لینو رفت .
همیشه دلش میخواست کتاب لینو رو بخونه . اما لینو هیچوقت این اجازه رو به هان نداد .
الان بهترین فرصت بود که کتاب لینو رو بخونه .
کتاب و برداشت که یک چیزی خیلی بیشتر توجه هان و جلب کرد ‌.
دفتری که زیر کتاب بود...

دفتر و برداشت که گوشیش زنگ خورد :

_بله
+هان ، برو تو اتاقم پنجره رو ببند . یادم رفت ببندمش
_باشه (و بعد قطع کرد)

دفتر و از روی میز برداشت و رفت رو تخت نشست و شروع کرد به خوندن .

(این دفتر ، دفتر خاطرات لینو عه . تمام چیز هایی که از دوسال پیش اتفاق افتاده توی این دفتر توسط لینو نوشته شده .
اتفاقاتی که هان ازش بیخبره...)
دیدگاه ها (۱)

#در_ذهن_او ᴾᴬᴿᵀ ³  هیونجین"  فلیکس^فلش بک به دو سال پیش : دو...

#در_ذهن_او ᴾᴬᴿᵀ ⁴ تصادف هیونجین و ضربه مغزی که باعث مر.گش شد...

#در_ذهن_اوᴾᴬᴿᵀ ¹ از خواب پرید . دوباره همون کابوس همیشگی .  ...

تکپارتی جونگین(وقتی توی دعوا سرت داد زد)تو و جونگین جفتتون آ...

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط