پارت دوم
پارت دوم
♡«(عش سیاه») ♡
آیو: آفرین ولی دیگه تکرار نشه
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
فردای اون روز رفتم بیرون می خواستم خرید کنم که یهو یه ماشینی امود جلوم
آیو: هی چته؟؟(باداد)
جونگ کوک: سوار شو
آیو: بله؟؟ تو دیگه کی یی؟
جونگ کوک که دید من سوار نمی شم شروع کرد به تهدید کردن
جونگ کوک: اگه سوار نشی تهیونگ میمیره
آیو: چی چی..... نه صب کن با اون کاری نداشته باش سوار می شم(با ترس)
تو ذهنم داشتم می گفتم ای کی یه؟ با من چیکار داره؟ تهیونگ رو از کجا می شناسه؟ و..
آیو: من و داری کجا می بری لطفا به زار برم (با ترس)
جونگ کوک: آروم باش نمی خوام اذیتت کنم
سریع گوشم و برداشتم که به تهیونگ زنگ بزنم که یهو جونگ کوک گفت داری چیکار می کنی.. گوشیم و گرفت و از پنجره ماشین پر کرد می خواستم درو باز کنم و بپرم بیرون که جونگ کوک نزاشت
سرم خورد به پنجره تابه خودم اومدم جونگ کوک یه دسمال گذاشت رو دهنم و بیهوش شدم
وقتی بیدار شدم دیدم تو یه جای کوچیکم
آیو: هی! کسی نیست؟ کمک.. کمک کنید (با داد و گریه)
یکی درو باز کرد خوشحال شدم ولی وقتی چند نفر دیگه هم اومدن ترسیدم
اونا تهیونگ هم اوردن
آیو: وای نه با تهیونگ کاری نداشته باشید
جونگ کوک: تهیونگ هم اوردم که بین ما یکی رو انتخاب کنی
آیو: چی؟؟!!
تهیونگ رو انقد زده بودن که دیگه نای حرف زدن نداشت
تقدیم نگاهتون💜🌹
♡«(عش سیاه») ♡
آیو: آفرین ولی دیگه تکرار نشه
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
فردای اون روز رفتم بیرون می خواستم خرید کنم که یهو یه ماشینی امود جلوم
آیو: هی چته؟؟(باداد)
جونگ کوک: سوار شو
آیو: بله؟؟ تو دیگه کی یی؟
جونگ کوک که دید من سوار نمی شم شروع کرد به تهدید کردن
جونگ کوک: اگه سوار نشی تهیونگ میمیره
آیو: چی چی..... نه صب کن با اون کاری نداشته باش سوار می شم(با ترس)
تو ذهنم داشتم می گفتم ای کی یه؟ با من چیکار داره؟ تهیونگ رو از کجا می شناسه؟ و..
آیو: من و داری کجا می بری لطفا به زار برم (با ترس)
جونگ کوک: آروم باش نمی خوام اذیتت کنم
سریع گوشم و برداشتم که به تهیونگ زنگ بزنم که یهو جونگ کوک گفت داری چیکار می کنی.. گوشیم و گرفت و از پنجره ماشین پر کرد می خواستم درو باز کنم و بپرم بیرون که جونگ کوک نزاشت
سرم خورد به پنجره تابه خودم اومدم جونگ کوک یه دسمال گذاشت رو دهنم و بیهوش شدم
وقتی بیدار شدم دیدم تو یه جای کوچیکم
آیو: هی! کسی نیست؟ کمک.. کمک کنید (با داد و گریه)
یکی درو باز کرد خوشحال شدم ولی وقتی چند نفر دیگه هم اومدن ترسیدم
اونا تهیونگ هم اوردن
آیو: وای نه با تهیونگ کاری نداشته باشید
جونگ کوک: تهیونگ هم اوردم که بین ما یکی رو انتخاب کنی
آیو: چی؟؟!!
تهیونگ رو انقد زده بودن که دیگه نای حرف زدن نداشت
تقدیم نگاهتون💜🌹
۳۱.۸k
۲۵ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.