اسلاید اول لباس ات

اسلاید اول لباس ات
اسلاید دوم لباس لانا
اسلاید سوم لباس یونا
اسلاید چهارم لباس جنکوک
اسلاید پنجم لباس تهیونگ
اسلاید شیشم لباس جیمین
اسلاید آخر لباس شوگاه

ات: بابا من دیگه باید برم میرم اماده شم با راننده دیگه ای میرم
ب ات: چرا با سوها نمیری؟
ات: زیاد خوشم بهش نمیاد
ب ات: پس با سانهو برو اون هم رانندگیش خوبه هم خوش اخلاقه
ات: اکی

ویو ات
رفتم یه لباس کوتاه پوشیدم و میکاپ همیشگیم روکردم زنگ زدم به لانا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ات: سلام خوشگله
لانا: سلام دافه
هر دوتاشون میخندن
ات: آماده ای؟
لانا: آره
ات: من میام دنبالت
لانا: اکی
پایان تماس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویو بابای ات

ات میخواست بره پس من هم ویسکی و شراب و اینا رو اوردم که با سوجون بخوریم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویو ات

داشتم از پله ها میرفتم که دیدم عموم با بابام دارن شراب.... میخورن عموم خیلی منو نگاه میکرد احساس بدی بهم میداد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ات: بابا عمو من دیگه میرم خداحافظ (با تعظیم کوتاه)
ب ات: باشه دخترم به سلامت
~ خداحافظ خوشگله
ات: آجوما ماشین حاضره؟
آجوما: بله خانم

که یهو سانهو اومد

سانهو: خانم آماده اید؟
ات: آره
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وایی سانهو چه جذابهههههه (داخل دلش)
ادمین: سانهو دستاش رو به علامت برمایید اورد و ات رفت بیرون از داخل عمارت که سانهو در عقب رو برای ات باز میکنه و ات سوار میشه سانهو هم میره سوار ماشین میشه و رانندگی میکنه
ــــــــــــــــــــــــــــــ
سانهو: خانم کجا میخواین برید ات: میخوام برم دنبال دوستم لانا
یه لحضه دوستم زنگ میزنه
ات: الو
لانا: جوجو من رفتم باشگاه داداشم چون میخواست بره من هم با خودش برد
ات: اکی
پایان تماس

ات: سانهو من رو ببر باشگاه ادرسش......... اونجا هست
سانهو: چشم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویو ات
بعد ۳۰ مین رسیدیم
من هم وسایلم رو دادم سانهو تا یکم ادایی تر به نظر برسم
ـــــــــــــــــــــــ
ات: سانهو اینا رو بده به من من دیگه خودم میتونم ببرمش اصرا هم نکن لطفا
سانهو: هر جور شما میگید
ات: تو برو هر جا که دوست داری من هر وقت کارم تموم شد زنگت میزنم
سانهو: چشم

ویو ات
سانهو رفت و رفتم و لباس ورزشیم رو پوشیدم و وسایلم رو گذاشتم داخل کمد و رفتم پیش لانا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ات: چطوری جوجه
لانا: خوبم تو چطوری اها رایتی بیمارستان رفته بودی چیزی شده بود؟(نگران)
ات: بخاطر غدای کافه تریا بود
لانا: وای میگم من هم دلم درد اومده بود به هر حال بیا بریم ورزش کنیم
ات: اکی
دیدگاه ها (۲)

استایل دخترا برای ورزشاستایل پسرا برای ورزشقهویه لباس اتو سب...

این قلب بالا رو قرمزش میکنی👆🏻❤

ویو اترفتم پایین دیدم دارن صبحانه میخورن من هم رفتم پایین~دخ...

ات: جناب آقای کیم تهیونک(سرد) آها بابا میخواستم بهت بگم من ا...

پارت ۱۸ات: اول لباس بپوشم یا میکاب کنم اول لباس میپوشم ات یه...

رمان ( عمارت ارباب)

رمان( عمارت ارباب) پارت ۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط