دوپارتی درخواستی ( ادامه پارت قبلی )
دوپارتی درخواستی ( ادامه پارت قبلی )
( وقتی میرید مهمونی و ...... )
#بی_تی_اس#یونگی#شوگا
ات ویو :
دستم و محکم گرفته بود و فشار میداد نزدیک بود از درد گریم بگیره در ماشین و باز کرد و نشوندم روی صندلی و در و بست و خودشم از اون ور نشست
چرا اینجوری میکنی ؟؟؟
_ فکر کنم خودت بهتر بدونی
من نمی دونم
_ هه یادم رفته بود یه آدم افسرده نفهمه
با این حرفش نفسم بند اومد
چی شد ؟؟ اون این حرف رو بهم زد ؟؟؟
نگهدار
_ نمیشه
گفتم نگهدار ( بلند تر )
_ منم گفتم نگه نمی دارم
بهت گفتم نگه دارررررر ( عربده )
یونگی ویو :
داشتن با سرعت خیل زیادی می رفتم و برام مهم نبود چی میگه تا اینکه با لحن و عربده ای که زد توی شوک رفتم و زدم کنار
از ماشین پیاده شد و شروع کردن به راه رفتن
_ا....ت
_ات
چیه هان می خوای بهم بگی افسردم می خوای بهم بگی دیوونه بهم بگی هرزه ام
_ نه ببین ...من
من چی هااا؟؟ ما همه چیزت ساختم سر کار بودی بهم بی توجهی کردی گفتم عیب ندارد حتما سرش شلوغه به همه چیم گیر دادی گفتم. اشکال نداره غیرتیه ولی اینکه منو با مشکلاتم سرزنش کنی رو نمی تونم تحمل کنم بسه دیگه خسته شدم دیگه نمی خوام این زندگی رو چند بار تا دم مرگ رفتم ولی تو نفهمیدی چون همش سرت توی کارته منم نگفتم کار نکن دارم بهت میگم یکمم میل قبل به من توجه کن چی میشه هاااا ؟؟؟ ( داد و اشک )
یه دفعه بدون اینکه چیز بگه محکم بغلم کرد بعد از چند مین دیدم داره می لرزه و صدای هق هقاش شروع شد
_ عزیزم ..... منو ببخش
_ من .... اصلا ...خوب ...نیستم ... ببخشید بهت توجه نکردم
یونگیا .....
_ میدونم خیلی سخته منو ببخشی ولی ازت خواهش می کنم یه بار دیگه ام منع احمق رو ببخش
معلومه ... من خیلی وقته بخشیدمت
دوتا شون. در بغل هم دیگه گریه میکردند
اونا دیوونه و عاشق هم بودن ولی توجه نکردن اون هارو از هم دور کرده بود
با لایک خوشحالم کن ♥️
( وقتی میرید مهمونی و ...... )
#بی_تی_اس#یونگی#شوگا
ات ویو :
دستم و محکم گرفته بود و فشار میداد نزدیک بود از درد گریم بگیره در ماشین و باز کرد و نشوندم روی صندلی و در و بست و خودشم از اون ور نشست
چرا اینجوری میکنی ؟؟؟
_ فکر کنم خودت بهتر بدونی
من نمی دونم
_ هه یادم رفته بود یه آدم افسرده نفهمه
با این حرفش نفسم بند اومد
چی شد ؟؟ اون این حرف رو بهم زد ؟؟؟
نگهدار
_ نمیشه
گفتم نگهدار ( بلند تر )
_ منم گفتم نگه نمی دارم
بهت گفتم نگه دارررررر ( عربده )
یونگی ویو :
داشتن با سرعت خیل زیادی می رفتم و برام مهم نبود چی میگه تا اینکه با لحن و عربده ای که زد توی شوک رفتم و زدم کنار
از ماشین پیاده شد و شروع کردن به راه رفتن
_ا....ت
_ات
چیه هان می خوای بهم بگی افسردم می خوای بهم بگی دیوونه بهم بگی هرزه ام
_ نه ببین ...من
من چی هااا؟؟ ما همه چیزت ساختم سر کار بودی بهم بی توجهی کردی گفتم عیب ندارد حتما سرش شلوغه به همه چیم گیر دادی گفتم. اشکال نداره غیرتیه ولی اینکه منو با مشکلاتم سرزنش کنی رو نمی تونم تحمل کنم بسه دیگه خسته شدم دیگه نمی خوام این زندگی رو چند بار تا دم مرگ رفتم ولی تو نفهمیدی چون همش سرت توی کارته منم نگفتم کار نکن دارم بهت میگم یکمم میل قبل به من توجه کن چی میشه هاااا ؟؟؟ ( داد و اشک )
یه دفعه بدون اینکه چیز بگه محکم بغلم کرد بعد از چند مین دیدم داره می لرزه و صدای هق هقاش شروع شد
_ عزیزم ..... منو ببخش
_ من .... اصلا ...خوب ...نیستم ... ببخشید بهت توجه نکردم
یونگیا .....
_ میدونم خیلی سخته منو ببخشی ولی ازت خواهش می کنم یه بار دیگه ام منع احمق رو ببخش
معلومه ... من خیلی وقته بخشیدمت
دوتا شون. در بغل هم دیگه گریه میکردند
اونا دیوونه و عاشق هم بودن ولی توجه نکردن اون هارو از هم دور کرده بود
با لایک خوشحالم کن ♥️
۹.۶k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.