pr

pr10

دکتر گفت اقا ، اقای جئون مسموم شدن و این مسمومیت عادی نیست ایا امروز خون خوردن ؟((وقتی خون میخورن تو معدشون نمیره جذب قدرت و بدنشون میشه برا همین اگه مسموم باشه خونی که میخورن خیلی بیشتر از حالت عادی روشون اثر می‌زاره ))
من گفتم اره دوتا لیوان خون خورد امروز
دکتر گفت خونی که اقای جئون خوردن توش سم بوده و من در حال حاضر نمی‌دونم چجور سمی بوده و اگر هم بفهمم به سختی میشه پاد زهر رو با خون مخلوط کرد و زمان زیادی می‌بره
منم یقشو گرفتم که پس مجبوری همه‌ی کارای مزخرفت رو تو دو روز انجام بدی فهمیدی ؟ برامم مهم نیست که چقدر طول می‌کشه باید تو دو روز تمومش کنی وگرنه می‌کشمت
دکتر گفت ولی اقا این کار تو دو روز امکان پذیر نیست
منم گفتم برام مهم نیست بهت پول می‌دیم که اینو بهمون بگی اره؟ من دارم میبینم که بیشتر از دو روز وقت نداره نکنه میخوای بمیره اره ؟
دکتر گفت نه اقا .......چشم ((با ترس))
گفتم خوبه همین الان کارت رو شروع می‌کنی
دکتر : چشم اقا
بعد با تمام وجود داد زدم سر بادیگارد ها و گفتم پس شما ها واسه چی اینجایین ؟؟ هااااا؟؟؟ برین بگردین ببینین کدوم حیوانی جرعت کرده یکی از بزرگترین مافیا های این قاره رو مسموم کنه ((منظورش گروهشون بود کوک یکی از اونا به حساب میاد)) برین دیگه منتظر چی هستین ؟؟؟؟؟((با عربده کل کاخ لرزید))
بادیگارد ها هم گفتن چشم اقا و رفتن

[[[[[[[[[[[[[[[[[[[

تهیونگ داشت از عصبانیت می‌لرزید و هوسوک ((جیهوپ)) هم داشت دلداریش میداد و جین و نامجون کلا اخم کرده بودن و شوگا هم به یه ورشم نبود ولی در عمق وجودش یکم نگران بود .
جیمین هم که اصلا تو کاخ نبود .
کم کم داشت شب میشد جیهوپ هم دیگه سردرد شده بود اینقدر تهیونگ داد زده بود .
شوگا یهو از کوره در رفت و گفت بسه دیگه لال شو دیگه چه مرگته هنوز هیچی نشده میخوای ی کاری کنی خودتم بمیری ؟؟
تهیونگ که کنترل خودشو از دست داده بود یهو یه داد خیلی بلند کشید و شروع به گریه کردن کرد و گفت این چند وقت اینقدر بدبختی رو سرمونه که دلم میخواد بمیرم
بعد جیهوپ گفت بسه دیگه گریه نکن برو یکم بخواب حالت بهتر بشه
جین گفت شوگا تو هم برو از اینجا تهیونگ برو بخواب هوسوک توهم همینطور من کار های مونده رو انجام میدم
تهیونگ و هوسوک رفتن خوابیدن و شوگا هم رفت تو حیاط گشتی بزنه .
دیدگاه ها (۰)

pr11پرش زمانی صبحتهیونگ که از خواب بیدار شد سریع رفت پیش کوک...

pr12ا.ت سعی کرد بخوابه ولی نتونست بخوابه که یهو سردرد عجیبی ...

pr9[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[وقتی تشویق همه تموم شد جیمین گفت ...

pr8کوک به همه زنگ زد و به شوگا اصرار کرد که برن خونش و شوگ...

زور و عشق پارت ۶

دوست دختر اجاره ای

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط