رمان یک خاطره پارت ۴

♥🖤♥🖤♥🖤♥🖤♥
#یک_خاطره [🖤♥]
#پارت_⁴ [🖤♥]

- ماریا من خیلی دوستت دارم.
ماریا- من دوستت دارم.

اون شب کنار ماریا خوابیدم.
تو خواب:

سونیک از کنارم رد شد.
سونیک- آهای شدو.. ماریا چطوره؟

از خواب بیدار شدم.
- هااا این چی بود؟
اصلا متوجه نمیشم.
عکس ماریا رو از میز کوچیک کنار تختم برداشتم و تمیزش کردم.
متوجه شدم ماریا نیست.
- احتمالا توهم زدم یا که...

ماریا- اوم... دنبال من بودی؟
- عا. اره کجا بودی؟
صدای در: تق تق.
ماریا- من میرم شدو.
منم رفتم سمت در سونیک بود.

یه نگاه کردم بخ سر تا پاش.
دستشو کچ گرفته بود.
•/نویسنده: شدوی مغرور خودممممم قوی خودممممم/•


♥🖤♥🖤♥🖤♥🖤♥

یه پارت تقدیمتون، ببخشید اگه کم بود چهارشنبه هم مدرسه بودم خسته بودم🥺♥
دیدگاه ها (۱)

رمان یک خاطره پارت ۵

رمان یک خاطره پارت ۶

میکس جدید از شدو ♥😁

به دم بچه ام دست نزن بی تربیت

خطوط موازی

╭────༺ ♕ ༻────╮⊊ #my_mistake ⊋#part6⋆┈┈。゚❃ུ۪ ❀ུ۪ ❁ུ۪ ❃ུ۪ ❀ུ۪...

ادامه پارت پنجسونیک: اوکی پس بیاد بریم... برگشتیم و از امی و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط