Part 69
Part 69
(تابع قوانین ویسگون)
(تابع قوانین جمهوری اسلامی)
(جانم فدای رهبر)
[به خدا اکه اینارو ننویسم پیج به چوخ میره]
ا.ت. ددی دارم پاره میشم بکشش بیرون
کوک. نوچ بیبی تازه
شروع شده
شروع کرد به تکون دادن دیکش داخلم بعد سرشو نزدیک کردو شروع کرد به کیس رفتن
وقتی دید ادت کردم شروع کرد به ادامه زدن اونم خیلی محکم
ات:اخخخخ امممم ددی آروم
کوک. اممم بیبی
ا.ت.دیگه داشتم میومدم که لذت
خاصی بهم میداد
ات :اممم ددی تند تر اههههه
تند ترش کرد که کام کردیم
دستو زد به کام من و خودش زد و کرد تو دهنم و منم دستشو ساک میزدم
کوک:اممممم خوش مزست اینطوری میخوری بیب
امممم چی ریختی تو اون که به دیک آدم میچسبه اومممممم عسلللللل
راوی:کوک حرفایی میزد که دختر زیرش بیشتر خیس بشه و ببیشتر ازش لذت ببره
ازم کشید بیرون دیگه نای نداشتم
کوک ویو
با دیدن خون خوشحال شدم
بغلش کردم بردمش حموم بعدش خشکش کردم اصلا نا نداشت تو حموم همینطوری مونده بود آروم تو بغلم خوابوندمش و شکمشو ماساژ دادم
خلاصه
فردا رفتن پیش همه و گفتن میخوان باهم باشن
ات:داداش میدونم دارم با پسری وارد رابطه میشم که ۲۷ سالشه.......
کوک:من ۱۶ سالمه
ات:چی
کوک میگم ۱۶ سالمه
ات:یعنی چی
کوک:یعنی اینکه به گنده بودن بدنم نگاه نکن فقط ۱۶ سالمه
ات:یع یع یعنی دروغ گفتی
کوک:هوم
ته:تو نمیدونستی
ات:ها ها نه تو یک دروغ گویی (بامشت میزنه به کوک)
حتی تو هم میدونستی
ته:من فکر میکردم تو میدوین
ات:پس چطور منو به فرزند خوندکی گرفتی سنت قانونی نیست
کوک: از من مافیا بزرگترین مافیا جهان چه انتظاری داری
خلاصه کههههه اینا ازدواج کردن و ۵ تا بچه اوردن
ارینم که فقط حرس میخورد (تا باشه عاشق عشق کوک نشه)
اریانا هم با فیلیکس ازدواج کرد
و ات ته و جونگی بهم رسوند
و متوجه شدن هانا هرزه بوده و اون بچه ماله یکی دیکه بوده که عاشق هانا بوده بچشون پسر بود
بچه ها ببخشید این اولین فیکم بد بود بخواطر همین بد شد واقعا متاسفام تو فیکای دیگه جبران میکنم
توی اون پستی که سنجاق کردم بگید فیک بدی از کی باشه و چه نوعی باشه درخواستی هم داشتید بگید
(تابع قوانین ویسگون)
(تابع قوانین جمهوری اسلامی)
(جانم فدای رهبر)
[به خدا اکه اینارو ننویسم پیج به چوخ میره]
ا.ت. ددی دارم پاره میشم بکشش بیرون
کوک. نوچ بیبی تازه
شروع شده
شروع کرد به تکون دادن دیکش داخلم بعد سرشو نزدیک کردو شروع کرد به کیس رفتن
وقتی دید ادت کردم شروع کرد به ادامه زدن اونم خیلی محکم
ات:اخخخخ امممم ددی آروم
کوک. اممم بیبی
ا.ت.دیگه داشتم میومدم که لذت
خاصی بهم میداد
ات :اممم ددی تند تر اههههه
تند ترش کرد که کام کردیم
دستو زد به کام من و خودش زد و کرد تو دهنم و منم دستشو ساک میزدم
کوک:اممممم خوش مزست اینطوری میخوری بیب
امممم چی ریختی تو اون که به دیک آدم میچسبه اومممممم عسلللللل
راوی:کوک حرفایی میزد که دختر زیرش بیشتر خیس بشه و ببیشتر ازش لذت ببره
ازم کشید بیرون دیگه نای نداشتم
کوک ویو
با دیدن خون خوشحال شدم
بغلش کردم بردمش حموم بعدش خشکش کردم اصلا نا نداشت تو حموم همینطوری مونده بود آروم تو بغلم خوابوندمش و شکمشو ماساژ دادم
خلاصه
فردا رفتن پیش همه و گفتن میخوان باهم باشن
ات:داداش میدونم دارم با پسری وارد رابطه میشم که ۲۷ سالشه.......
کوک:من ۱۶ سالمه
ات:چی
کوک میگم ۱۶ سالمه
ات:یعنی چی
کوک:یعنی اینکه به گنده بودن بدنم نگاه نکن فقط ۱۶ سالمه
ات:یع یع یعنی دروغ گفتی
کوک:هوم
ته:تو نمیدونستی
ات:ها ها نه تو یک دروغ گویی (بامشت میزنه به کوک)
حتی تو هم میدونستی
ته:من فکر میکردم تو میدوین
ات:پس چطور منو به فرزند خوندکی گرفتی سنت قانونی نیست
کوک: از من مافیا بزرگترین مافیا جهان چه انتظاری داری
خلاصه کههههه اینا ازدواج کردن و ۵ تا بچه اوردن
ارینم که فقط حرس میخورد (تا باشه عاشق عشق کوک نشه)
اریانا هم با فیلیکس ازدواج کرد
و ات ته و جونگی بهم رسوند
و متوجه شدن هانا هرزه بوده و اون بچه ماله یکی دیکه بوده که عاشق هانا بوده بچشون پسر بود
بچه ها ببخشید این اولین فیکم بد بود بخواطر همین بد شد واقعا متاسفام تو فیکای دیگه جبران میکنم
توی اون پستی که سنجاق کردم بگید فیک بدی از کی باشه و چه نوعی باشه درخواستی هم داشتید بگید
۱۸.۶k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.