به نام یگانه هستی ساز

به نام یگانه هستی ساز

در اوخر روزی گرم از ماه میانی تابستان،مرداد.پا به عرصه نمایش روزگار گذاشتم.در خانودهای متوسط در خاک پاک خراسان .شهر عشق.مشهد مقدس .با پدری دلسوز .مادری مهربان و خواهر و برادری ازجنس محبت.
کودکی ام همچون اکثر کودکان دهه شصت.به کار و درس گذشت.سخت ولی دلنشین و خاطره انگیز.
در ادامه..درس .دیپلم در رشته تجربی.خدمت مقدس سربازی.کار در جهت کمک به امرار معاش خانواده و بعد ازدواج.
نقطه عطف زندگیم اشتغال مجدد به تحصیل به کمک و اصرار دوستان بود.
رشته حقوق.دانشگاه پیام نور مشهد.
و اکنون داوطلب آزمون وکالت.

مغروری بی غرور!
زمین خورده ای فاتح!
صبوری بی شکیب!
زخم خورده از خنجری خود ساخته!
و عاشق!!!

مغروم.ولی سر غرورم را به پای دوستان قربانی میکنم.

زمین خورده ام.اما با توکل به یگانه هستی دوباره برخواسته ام.

صبورم .ولی از دورویی و دو رنگی کاسه صبرم لبریز میشود.

زخم خورده ای از خنجری که خود به رسم اعتماد به دست ...
به حرمت ایام دوستی...بگذریم!!

و عاشق.نه از جنس عشقهای امروزی.
عشقی که مایه پویاییست.عشق به درس.کار.خانواده و هر آنچه انجام میدهم.
و دلخوشیم این روزها اینست که سنگ صبور خوبی برای دوستان باشم.

و در آخر..

نه بسته ام به کس دل
نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موووج
رها رها رها دل!!

#چالش-بیوگرافی-من