دست منو میگیرمبیا منطقی باشیم روزای رفته عمر گذشته

دستِ منو میگیرم،بیا منطقی باشیم، روزایِ رفته، عمرِ گذشته،احوالِ خوشِ برنگشته، مگه برگشتن!؟حالا دلتو میگیم هیچی حالیش نمیشه،بزار بِ حال خودش..
کجا بودیم؟ اها اونجا کِ دیگ برنگشتن اره..
ادمام برنمیگردن..
میدونی میدونم سخته،میدونم جایِ خالی درد داره،میدونم باز دلت میره خونه اول، میدونم دِلت حرف حالیش نیست، میدونم گاهی افسار مغزتو میسپری دستِ دل نفهمتُ میکِشَتت تو کوچه پس کوچه هایِ خاطره ها، میدونی اینم میدونم میشه با یه ادم قدِ بیست،دیقه نشستُ،قدِ بیست سال،حس خوب دریافت کرد،خاطره ساخت،اینم میدونم،نمیشه جوابِ دل نگرانیارو بی جواب گذاشت..همرو میدونم،میشناسم دلو بی هوا،هوایی میشه..
حق میدم..ندم یعنی؟!
ولی کاش اینم میفهمیدم،رفته ها گاهی کِ نه همیشه بی برگشتن.

mohy'

پ‌ن:قشنگ نشد ولی دوسش داشتم😁.
دیدگاه ها (۱۹)

گاهی مشکلات،میبرنت زیرفشارُ،صدایِ شکستنُ خوردشدنُ استخونارو ...

ما همیشه حالما ن خوب است،ولی گاهی،حالمان خوب نیست،وقتی میگوی...

شاید یادهارا باران بشورد،ولی گردُ غبارِ باران شستِ ،خاطره ها...

حزنُ اندوه کِ میشینه رویِ جدارِ نبودنا ،اروم اروم بیقرار میش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط