حزن اندوه ک میشینه روی جدار نبودنا

حزنُ اندوه کِ میشینه رویِ جدارِ نبودنا
،اروم اروم بیقرار میشه قلبِ ترک خوردهء شیشه ای چِه زودقرارِ فراموشی میره از یادِ ترکا کِ باز جوش میخوره با جَوونهِ یادا، کِ ریشه کن میشِه با یاد اوریِ صدایِ قدما،با یِ تن خسته دستایِ بسته، زانوهایِ زخمی شکسته پخشِ جاده بم بستِ بی سرُ تهِ جداییُ،
فریادایِ بی صدا و گوش کر کن پشت سر ُ، پس زدنِ دستا،نخاستنِ مرحمِ دردایِ بی مرحم.. شروعِ دوباره روترکایِ لرزون تر از گسلُ انتظار یِ فرو ریختن دوباره.
mohy,



♩دو سر خطیم بهم نمیرسیم اصلا
رویا بود اخرش بگیری دستامو
ارزومه پاک کنی دوباره اشکامو
امشبم بدون تو کی دیده فردامو
میخوای بری برو با تموم حرفات
میخوای بری برو اگه تموم حرفات
میخوای بری برو خدا به همرات
ولی میمونه دردات..♩
دیدگاه ها (۱۳)

شاید یادهارا باران بشورد،ولی گردُ غبارِ باران شستِ ،خاطره ها...

دستِ منو میگیرم،بیا منطقی باشیم، روزایِ رفته، عمرِ گذشته،احو...

چِ لغزنده بود،چارپایهءزیرپایِ محکوم،چِ زیاد بودن تماشاچیا،هو...

دیروز کِ داشتم انباریُ میگشتم، جعبه آبرنگیو،کِ درست سالِ پیش...

#فقط_یه_سوءتفاهم_بودP. 7«(در زد) +شوگا... بیخیال غذاتونو بخو...

دختر سایهPart=16منو یاد چیز های خوبی نمی نداخت ولی بغلم کرد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط