عکاس عشق
#عکاس_عشق
#پارت3
3ساعت بعد(علامت سارا_
_ا.ت ا.ت پاشووووو رسیدیم پاشو دیگهههه
+زهرمارر چه خبرته پاشدم دیه بیشور
از خاب بیدار شدم و همونطوری ک چشماو می مالیدم مدیر پارک گفت:خب بچها رسیدیم بوسان تو این هتل میمونیم اتاق ها چهار نفرس دیه بین خودتون تقسیم کنین .
با بی حوصلگی پاشدم رفتم بیرون یه هو ی چیزی محکم پرید روم جیغ بلندی زدم ک صدای هلن در اومد:چته پد.صگ من بودم خو
+بیشور ل.اشی عین خر میپری روم نمیگی سکته میکنم(علامت هلن= سارا_
_هووی اگه سکته کردی مردی حواست باشه رو حلوات پودر نارگیل نریز دوست ندرم
+😐سر تخته بشورنت ایشالا حلوای خودتو بخورم
خانم پارک:بسه دیگه بچها برین بالا
=چشمممم
_دیه بریم بالا الان این نکبت جرمون میده
رفتیم بالا و توی یکی از اتاقا لش کردم رو تخت ک هلن جیغ بلندی زد و گفت: هرکی زود تر از من بره حموم کشتس
دمپاییمو پرت کردم سمتش:پدصک نمیتونی عین ادم بگی اینو ؟
=خاستم رسا و واضح بگم
حولشو بر داشت و رفت حموم بعد 20مین اومد بیرون منو سارا رو کردیم بهش
+اووو چی اون زیر قایم کردی بلا
_مال و اموال گرون قیمتشو
=خیلیم دلتون بخااد
+ما نمیخایم ولی همسر ایندت خریداره🤣
=زهرماااااار
بعد هلن سارا رفت حموم منو هلن داشتیم تلویزیون میدیدم ک در زدن رفتم درو وا کردم
مدیر پارک: بچها فردا شب رییس هتل یه جشن برگذار میکنه شما هم اماده شید ساعت 4 بریم فروشگاه لباسی چیزی نیازتون بود بخریم
+باشه چشم....
#پارت3
3ساعت بعد(علامت سارا_
_ا.ت ا.ت پاشووووو رسیدیم پاشو دیگهههه
+زهرمارر چه خبرته پاشدم دیه بیشور
از خاب بیدار شدم و همونطوری ک چشماو می مالیدم مدیر پارک گفت:خب بچها رسیدیم بوسان تو این هتل میمونیم اتاق ها چهار نفرس دیه بین خودتون تقسیم کنین .
با بی حوصلگی پاشدم رفتم بیرون یه هو ی چیزی محکم پرید روم جیغ بلندی زدم ک صدای هلن در اومد:چته پد.صگ من بودم خو
+بیشور ل.اشی عین خر میپری روم نمیگی سکته میکنم(علامت هلن= سارا_
_هووی اگه سکته کردی مردی حواست باشه رو حلوات پودر نارگیل نریز دوست ندرم
+😐سر تخته بشورنت ایشالا حلوای خودتو بخورم
خانم پارک:بسه دیگه بچها برین بالا
=چشمممم
_دیه بریم بالا الان این نکبت جرمون میده
رفتیم بالا و توی یکی از اتاقا لش کردم رو تخت ک هلن جیغ بلندی زد و گفت: هرکی زود تر از من بره حموم کشتس
دمپاییمو پرت کردم سمتش:پدصک نمیتونی عین ادم بگی اینو ؟
=خاستم رسا و واضح بگم
حولشو بر داشت و رفت حموم بعد 20مین اومد بیرون منو سارا رو کردیم بهش
+اووو چی اون زیر قایم کردی بلا
_مال و اموال گرون قیمتشو
=خیلیم دلتون بخااد
+ما نمیخایم ولی همسر ایندت خریداره🤣
=زهرماااااار
بعد هلن سارا رفت حموم منو هلن داشتیم تلویزیون میدیدم ک در زدن رفتم درو وا کردم
مدیر پارک: بچها فردا شب رییس هتل یه جشن برگذار میکنه شما هم اماده شید ساعت 4 بریم فروشگاه لباسی چیزی نیازتون بود بخریم
+باشه چشم....
۷.۰k
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.