عکاس عشق
#عکاس_عشق
#پارت2
*مگه از رو جنازه من رد شه اینکارو بکنه
"اخه چه اشکالی داره مگه خب دوس داره این شغلو
*هه شغل اخه مدلی هم شغله؟چهل سال تو اون شرکت کوفتی زحمت نکشیدم ک حالا وارثش نخادش اونم ب خاطر چی ؟مدل شدن
بهش بگو اماده بشه میریم بوسان تو هتل تا یه هفته دیگه هم برمیگردیم سئول
+ویو ا.ت
همم رسیدم دانشگاه اوتوبوس رسیده بود رفتم سوار شدم ک دیدم سارا و هلن نشتسن و داد میزنن بیا برات جا گرفتیم(علامت ا.ت+ هلن ~ سارا×)
~چطوری پشنگ بیا بتمرگ برات جا گرفتم
+زهرمار اینم وضع احوال پرسیشه
×تو چرا همیشه سیاه میپوشی میخای بیای سر قبر من مگه
+اگ بخام بیام سر قبر تو شاد ترین لباسمو میپوشم
~🤣🤣🤣
×درـــ
خاستم ادامه حرفمو بگم ک مدیر پارک اومد داخل اه زنیکه رو مخ چندش
+اوه اوه بچها خفه عجل مقلع اومد
بالاخره راه افتادیم ...
ب خاطر اینکه حوصله زر زرای مدیرپارک و نداشتم هدفونمو از تو کیفم در اوردمو گذاشتم رو گوشم و سرم و چشبوندم به شیشه اوتوبوس
چن دیقه بعد زر زرای مدیر پارک تموم شد و گفت :خب بچها میخایم یکم خوش بگذرونیم
به راننده اشاره کرد و یه اهنگ گذاشت و گفت :خب پاشین بیاین برقصیم
باورم نمیشد اون مدیر پارک بود ؟همون مدیر غر غروی بداخلاق ک چشم دیدنشو نداشتم ؟😳
هلن و سارا مثه همیشه رفتن وسط شروع کردن ب غر دادن منم بهشون نگا میکردم ک کم کم چشام سنگین شدو خابم برد.....
#پارت2
*مگه از رو جنازه من رد شه اینکارو بکنه
"اخه چه اشکالی داره مگه خب دوس داره این شغلو
*هه شغل اخه مدلی هم شغله؟چهل سال تو اون شرکت کوفتی زحمت نکشیدم ک حالا وارثش نخادش اونم ب خاطر چی ؟مدل شدن
بهش بگو اماده بشه میریم بوسان تو هتل تا یه هفته دیگه هم برمیگردیم سئول
+ویو ا.ت
همم رسیدم دانشگاه اوتوبوس رسیده بود رفتم سوار شدم ک دیدم سارا و هلن نشتسن و داد میزنن بیا برات جا گرفتیم(علامت ا.ت+ هلن ~ سارا×)
~چطوری پشنگ بیا بتمرگ برات جا گرفتم
+زهرمار اینم وضع احوال پرسیشه
×تو چرا همیشه سیاه میپوشی میخای بیای سر قبر من مگه
+اگ بخام بیام سر قبر تو شاد ترین لباسمو میپوشم
~🤣🤣🤣
×درـــ
خاستم ادامه حرفمو بگم ک مدیر پارک اومد داخل اه زنیکه رو مخ چندش
+اوه اوه بچها خفه عجل مقلع اومد
بالاخره راه افتادیم ...
ب خاطر اینکه حوصله زر زرای مدیرپارک و نداشتم هدفونمو از تو کیفم در اوردمو گذاشتم رو گوشم و سرم و چشبوندم به شیشه اوتوبوس
چن دیقه بعد زر زرای مدیر پارک تموم شد و گفت :خب بچها میخایم یکم خوش بگذرونیم
به راننده اشاره کرد و یه اهنگ گذاشت و گفت :خب پاشین بیاین برقصیم
باورم نمیشد اون مدیر پارک بود ؟همون مدیر غر غروی بداخلاق ک چشم دیدنشو نداشتم ؟😳
هلن و سارا مثه همیشه رفتن وسط شروع کردن ب غر دادن منم بهشون نگا میکردم ک کم کم چشام سنگین شدو خابم برد.....
۷.۱k
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.