عکاسعشق

#عکاس_عشق
#پارت4

بعد رفتن مدیر پارک رفتم حموم و بعد چن مین اومدم بیرون رفتم بخابم تا موقعی که بخایم بریم.

ویو شوگا
امروز اومدیم بوسان و رفتیم توی هتلی ک بابام گفته بود اصلن حوصله نداشتم ولی بخاطر بابام مجبور بودم بیام تو حال خودم بودم ک جین در زد و اومد تو(جین_ شوگا+
_ساعت چهار میریم یه فروشگاه واسه جشن فردا شب
+اه سر جدت ولم کن خودت برو
_میخای باز بابا جنگو دعوا راه بندازه؟تو چرا نمیتونی یه بار حرفشو بی چون و چرا قبولـــ
+خیلی خب بابا میام...حالا برو بیرون میخام بخابم
رو تخت دراز کشیدمو خابم برد....

ساعت 3:35
(جین_ شوگا+
_یونگی ...یونگی بیدارشو اماده شو میخایم بریم
+اه ولم کن
_ای بابا پاشو میگم
+بــــــــــــــوق😂
_خجالت بکش بیشور پاشو اماده شو
پاشدم رفتم حموم ...

ویو ا.ت
ساعت سه و نیم با زنگ گوشی پاشدم .
اتاقو نگا عین غاره بس که تاریکه داد بلندی زدم : بیدارررشیننننننن
(ا.ت+ هلن= سارا_
=_پدصگ بزا بخابیمممم چه مرگتههه
+مگ نمیخاین بریم لباس بخریم؟
با گفتن این حرفتم دوتاش پاشدن و نشستن رو تخت خنده ای کردمو گفتم: قیافه هارو ترو خدا عین دیو میمونین😂
=خفه بابا خودت چی په ؟
رفتیم لباس بپوشیم و مثل همیشه تیپ کامل سیاهمو (عکسش میذارم)زدمو اماده شدم چن مین بعد دخترا هم اماده شدن ک بریم
دیدگاه ها (۲)

#عکاس_عشق#پارت5ویو شوگاداشتم حموم میکردم ک با جین بریم بیرون...

#عکاس_عشق#پارت6وقتی رفتم تو اتاق با ی چیز نرم برخورد کردم ک ...

#عکاس_عشق #پارت33ساعت بعد(علامت سارا__ا.ت ا.ت پاشووووو رسیدی...

#عکاس_عشق #پارت2*مگه از رو جنازه من رد شه اینکارو بکنه"اخه چ...

پارت ۱ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط