نفسم بندِ نفسهای کسی هست که نیست
نفسم بندِ نفسهای کسی هست که نیست
بی گمان در دل من جای کسی هست که نیست
غرق رویای خودش ، پشت همین پنجره ها
شاعری محوِ تماشای کسی هست که نیست
درخیالم وسط شعر ، کسی هست که هست
شعرم آبستن رویای کسی هست که نیست
کوچه درکوچه به دستان تو عادت میکرد
شهری ازخاطره ، منهای کسی هست که نیست
مثل هر روز نشستم سرمیزی که فقط
خستگی های منو چایِ کسی هست که نیست
زیر باران دو نفر , کوچه ، به هم خیره شدن
مرگ این خاطره ها پای کسی هست که نیست
#احسان_کمالی
بی گمان در دل من جای کسی هست که نیست
غرق رویای خودش ، پشت همین پنجره ها
شاعری محوِ تماشای کسی هست که نیست
درخیالم وسط شعر ، کسی هست که هست
شعرم آبستن رویای کسی هست که نیست
کوچه درکوچه به دستان تو عادت میکرد
شهری ازخاطره ، منهای کسی هست که نیست
مثل هر روز نشستم سرمیزی که فقط
خستگی های منو چایِ کسی هست که نیست
زیر باران دو نفر , کوچه ، به هم خیره شدن
مرگ این خاطره ها پای کسی هست که نیست
#احسان_کمالی
۹۶۴
۰۶ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.