پارت پنجاه وششم رمان مرگ وزندگی
پارت پنجاه وششم رمان مرگ وزندگی:
من:نیلوجون دستت دردنکنه مثه همیشه عالی بود
-خواهش میکنم فدات شم نوش جان
امیرعلی:پاشوبروحاضرشومیخوام ببرمت یع جایی
من:چشاموریزکردم کجا
امیرعلی:سوپرایز
من:بایه لبخندگشادبااومدن اسم سوپرایزرولبام اومدوپاشدموبه طرف اتاق امیرعلی که وسیله هام اونجابودرفتم
داشتم موهاموخرگوشی میبافتم
که صدای امیرعلی ازپایین بلندشد:النــــــــــابیادیگه یه ساعت اون بالا داری چیکارمیکنی دیرمون شد
من:باکلافگی ازاینکه هرچقدمیبافتمشون تموم نمیشدن هوامیکنم چیکاردارم میکنم
بالاخره اینم تموم شدکششوبستم شال متری مشکیموسرم کردم وای چع جیگری شدم فرقم بهم میومداخبرنداشتم زودکوله اموبرداشتم بدوبدورفتم پایین که دوباره صداش درنیومده
مامان نیوشاونیلوکه جلوتلویزیون نشسته بودنوداشتن میوه میخوردنوتی وی نگامیکردن باصدای لق لق دمپاییام بع طرفم برگشتن
مامان نیوشا:بدوتوماشین
من:هول هولکی خدافظ
مامان نیوشاونیلوازحالت صورتم که کم موندع بودبشاشم به خودم:خنده ایی ازسردادن خدافظ مراقب خودتون باشید
چشم کشیده ایی گفتم کتونی مشکیاموپام کردم بدون اینکه بندشونوببندم دویدم به سمت ماشین
آروم درشوبازکردم وخیلی آهسته نشستم بااخم چرخیدطرفم وقبل ازاینکه دهنشوبازکنه:ببخشید
-النا ببخشیدم شدحرف هردفعه مابایدبخاطرشمادیرمون بشه اخه من نمیدونم تواتاق من داشتی چیکارمیکردی لباساتم که تنت بود
دستی به موهام که ازشال زدبودبیرون دستی کشیدم ونیشموبازکردم:باابروهام اشاره کردم بهشون نفهمیدی
نگاه گنگی کرد:چیرو
من:موهامودیگه بافتم
نگاهی تاسف بارانداخت بهموماشینوروشن کردوزیرلب:من عاشق چیه توشدم
من:چپ چپ نگاش کردم:شنیدما
بازورلباشوبهم فشاردادمثلاکه نخنده وجذبشوحفظ کنه بروبابا بعدازکلی سکوت وطی کردن مسیر امیرعلی
ضبطوروشن کرد بلوتوث گوشیشم روشن کردوصداشوتاته بازکرد
من شوق قدمهای رسیدن به توهستم یک شهردلش رفت که من دل به توبستم آرامشلبخندتواجازاین هس زیبای توخانه براندازترین هس مستم نه ازآن دست که می خانه بخواهدوای ازدل دیوانه که دیوانه بخواهدمیخواهمت ای هرچه مراخواستنی هست توجان منی جان منی جان منی تو
وخودش همزمان باهاش تکرارمیکردوبایه جذبه خواستی به چپ وراستش نگامیکرد
وااای من مردم که چقداین آهنگ خوب بودچقداین آهنگ به دلم میشست مخصوصاوقتی همزمان باهاش تکرارمیکردکه میدونم برای من بود(هندونه هارو:/)
بعدازطی کردن نیم ساعت راه بالاخره رسیدیم توراه هرچقدرسعی کردم که اززیرزبونش بکشم که کجامیریم نگف خیلی کثافت
اول رسیدیم به یه جاده خاکی هرچقدرجلومیرفتیم ومسیرطی میکردیم فقدوفقدجاده خاکی بودنه خونه ایی نه ماشینی نه آدمی
+امیرعلی اینجاکجاس
من:نیلوجون دستت دردنکنه مثه همیشه عالی بود
-خواهش میکنم فدات شم نوش جان
امیرعلی:پاشوبروحاضرشومیخوام ببرمت یع جایی
من:چشاموریزکردم کجا
امیرعلی:سوپرایز
من:بایه لبخندگشادبااومدن اسم سوپرایزرولبام اومدوپاشدموبه طرف اتاق امیرعلی که وسیله هام اونجابودرفتم
داشتم موهاموخرگوشی میبافتم
که صدای امیرعلی ازپایین بلندشد:النــــــــــابیادیگه یه ساعت اون بالا داری چیکارمیکنی دیرمون شد
من:باکلافگی ازاینکه هرچقدمیبافتمشون تموم نمیشدن هوامیکنم چیکاردارم میکنم
بالاخره اینم تموم شدکششوبستم شال متری مشکیموسرم کردم وای چع جیگری شدم فرقم بهم میومداخبرنداشتم زودکوله اموبرداشتم بدوبدورفتم پایین که دوباره صداش درنیومده
مامان نیوشاونیلوکه جلوتلویزیون نشسته بودنوداشتن میوه میخوردنوتی وی نگامیکردن باصدای لق لق دمپاییام بع طرفم برگشتن
مامان نیوشا:بدوتوماشین
من:هول هولکی خدافظ
مامان نیوشاونیلوازحالت صورتم که کم موندع بودبشاشم به خودم:خنده ایی ازسردادن خدافظ مراقب خودتون باشید
چشم کشیده ایی گفتم کتونی مشکیاموپام کردم بدون اینکه بندشونوببندم دویدم به سمت ماشین
آروم درشوبازکردم وخیلی آهسته نشستم بااخم چرخیدطرفم وقبل ازاینکه دهنشوبازکنه:ببخشید
-النا ببخشیدم شدحرف هردفعه مابایدبخاطرشمادیرمون بشه اخه من نمیدونم تواتاق من داشتی چیکارمیکردی لباساتم که تنت بود
دستی به موهام که ازشال زدبودبیرون دستی کشیدم ونیشموبازکردم:باابروهام اشاره کردم بهشون نفهمیدی
نگاه گنگی کرد:چیرو
من:موهامودیگه بافتم
نگاهی تاسف بارانداخت بهموماشینوروشن کردوزیرلب:من عاشق چیه توشدم
من:چپ چپ نگاش کردم:شنیدما
بازورلباشوبهم فشاردادمثلاکه نخنده وجذبشوحفظ کنه بروبابا بعدازکلی سکوت وطی کردن مسیر امیرعلی
ضبطوروشن کرد بلوتوث گوشیشم روشن کردوصداشوتاته بازکرد
من شوق قدمهای رسیدن به توهستم یک شهردلش رفت که من دل به توبستم آرامشلبخندتواجازاین هس زیبای توخانه براندازترین هس مستم نه ازآن دست که می خانه بخواهدوای ازدل دیوانه که دیوانه بخواهدمیخواهمت ای هرچه مراخواستنی هست توجان منی جان منی جان منی تو
وخودش همزمان باهاش تکرارمیکردوبایه جذبه خواستی به چپ وراستش نگامیکرد
وااای من مردم که چقداین آهنگ خوب بودچقداین آهنگ به دلم میشست مخصوصاوقتی همزمان باهاش تکرارمیکردکه میدونم برای من بود(هندونه هارو:/)
بعدازطی کردن نیم ساعت راه بالاخره رسیدیم توراه هرچقدرسعی کردم که اززیرزبونش بکشم که کجامیریم نگف خیلی کثافت
اول رسیدیم به یه جاده خاکی هرچقدرجلومیرفتیم ومسیرطی میکردیم فقدوفقدجاده خاکی بودنه خونه ایی نه ماشینی نه آدمی
+امیرعلی اینجاکجاس
- ۱.۰k
- ۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط