فیک گنگ مافیایی سیاه پارت 30
فیک گنگ مافیایی سیاه
Part 30
ویو سومی
داشتم اطراف انبار رو بررسی میکردم که ببینم یه در پشتی به غیر از در اصلی انبار هست که یواشکی وارد بشم که گوشی اون مرده زنگ خورد سریع گوشیم رو روشن کردم و صدایی که از قبل پر کرده بودم رو اوردم ایموجی سبز رنگ تلفن رو زدم
٪: الو...گزارش بده...اوردیش؟
صدا رو پخش کردم...(رییس...دارم میارمش)
٪: خوبه...بزارش نزدیک در پشتی انبار...یه پارچه نازک هم بکش رو سرش
قطع کردم...زنگ زدم به افسر جکسون و همه چی رو بهش توضیح دادم و گفتم که نیروش رو بفرسه به لوکیشی که براش فرستادم که کلا انبار رو محاصره کنن تا کسی نتونه فرار کنه یکی از نیروهاش هم همراه من وارد انبار بشیم که کسی که گروگان گرفته شده رو بکشیم بیرون و گوشزد کردم که ماشین هاشون رو توی روستا پارک کنن و خودشون پیاده بیان به طرف انبار
(ده دقیقه بعد)
نیروهای پلیس رسیدن و بهشون علامت دادم که هر کدومشون یه جا کمین کنن...یه نفر هم با من اومد رفتیم لباس های اون مردی که کنار درخت بیهوشش کردم در اورد و پوشید و ماسک و کلاه هم پوشید و منم یه پارچه کشیدم سرم و در حالی که به ظاهر اون نیروی پلیس از پشت دست های من رو گرفته بود رفتیم داخل انبار
٪: به به...ببین کی اینجاست؟...سومی...بیهوش هست نه؟(علامت اون نیروی پلیس: @)
🄲🄾🄽🅃🄸🄽🅄🄴🅂
Part 30
ویو سومی
داشتم اطراف انبار رو بررسی میکردم که ببینم یه در پشتی به غیر از در اصلی انبار هست که یواشکی وارد بشم که گوشی اون مرده زنگ خورد سریع گوشیم رو روشن کردم و صدایی که از قبل پر کرده بودم رو اوردم ایموجی سبز رنگ تلفن رو زدم
٪: الو...گزارش بده...اوردیش؟
صدا رو پخش کردم...(رییس...دارم میارمش)
٪: خوبه...بزارش نزدیک در پشتی انبار...یه پارچه نازک هم بکش رو سرش
قطع کردم...زنگ زدم به افسر جکسون و همه چی رو بهش توضیح دادم و گفتم که نیروش رو بفرسه به لوکیشی که براش فرستادم که کلا انبار رو محاصره کنن تا کسی نتونه فرار کنه یکی از نیروهاش هم همراه من وارد انبار بشیم که کسی که گروگان گرفته شده رو بکشیم بیرون و گوشزد کردم که ماشین هاشون رو توی روستا پارک کنن و خودشون پیاده بیان به طرف انبار
(ده دقیقه بعد)
نیروهای پلیس رسیدن و بهشون علامت دادم که هر کدومشون یه جا کمین کنن...یه نفر هم با من اومد رفتیم لباس های اون مردی که کنار درخت بیهوشش کردم در اورد و پوشید و ماسک و کلاه هم پوشید و منم یه پارچه کشیدم سرم و در حالی که به ظاهر اون نیروی پلیس از پشت دست های من رو گرفته بود رفتیم داخل انبار
٪: به به...ببین کی اینجاست؟...سومی...بیهوش هست نه؟(علامت اون نیروی پلیس: @)
🄲🄾🄽🅃🄸🄽🅄🄴🅂
- ۲.۱k
- ۲۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط