《 رومان دریای آبی 》
《 رومان دریای آبی 》
پارت 61
جیمین : اگه میخواستی بدن منو ببینی فقد کافی بود بهم بگی لازم نبود
وقتي خوابم بیراهنمو دربیاری
ات با لکنت گفت
ات : نه..اینجوری...نیست...چون تبت بالا بود مجبور شدم پیراهنتو دربیارم
من...
حرف ات با کشیده شدن دستش توسط جیمین قطع شد
جیمین دست ات رو گرفت و به سمت خودش کشید و باعث شد ات رو جیمین بیوفته و دستاش روی سی*نه جیمین قرار بگیره ات میخواست بلند بشه که جیمین دستاش دوره کمره ات حلقه کرد
جیمین : میدونی وقتي خجالت میکشی خیلی کیوت میشی
ات : میشه ولم کنی جیمین
ات نگاهش روی اجزای صورت جیمین میچرخید جیمین دستاش دوره کمره ات محکم تر کرد و این باعث شد صورتاشون بیشتر بهم نزدیک بشه
و جوری که لباش با لبای ات برخورد کونه گفت
جیمین : نباید خجالت بکشی چون قراره به زودی یه شب هات باهم داشته باشیم
ات از خجالت گونه هاش قرمز شده بود
نگاه جیمین از چشمای ات پایین اومد و روی لباش قفل شد و دست دیگرش رو پشت گردن ات گذاشت و لباش روی لبای ات گذاشت
و با صدای در ات زود دستای جیمین رو از دوره کمرش باز کرد و از روی تخت بلند شد نگاهش رفت سمت در سون هی که وارد اوتاق شده بود و با تعجب به اونا نگاه میکرد
سون هی : خیلی ببخشید من مزاحمتون نمیشم شما به کارتون برسین
چشمکی به ات زد و از اوتاق خارج شد ات با صورت کیوت و مظلومش گفت
ات : مگه بهت نگفتم ولم کن ببین چی شد
جیمین که روی تخت نشسته بود و درحال پوشیدن بیراهنش بود گفت
جیمین : مگه چیه زن خودمو نمیتونم ببوسم بزار بریم خونه خودمون اون وقت میتونم به کارمون برسیم
ات با خجالت گفت
ات : جیمین بسه کن الان یکی میمیشوه
جیمین وه با قدم های آروم به سمت میومد که ات زود از اوتاق خارج شد
و به سمت سالون رفت جین و سون هی توی سالون نشسته بودن رفت
سون هی یا نگاه شیطونی نگاهش میکرد ات چشم غریه بهش رفت
و روی مبل روی به روی اونا نشست
ات : دکتر چی گفت حال بچه و زن داداشم خوبه
جین با ذوق گفت
جین : آره خوبه جنسيت بچه مشخص شد
ات : واقعآ جنسیتش چیه
جین : ما قراره صاحب به دوختر خانم کوچولو بشم
ات بد ذوق از روی مبل بلند شد جين رو بغل گرد
ات : تبریک میگم داداش
ادامه دارد ؟؟؟؟؟
https://wisgoon.com/mynhe
پارت 61
جیمین : اگه میخواستی بدن منو ببینی فقد کافی بود بهم بگی لازم نبود
وقتي خوابم بیراهنمو دربیاری
ات با لکنت گفت
ات : نه..اینجوری...نیست...چون تبت بالا بود مجبور شدم پیراهنتو دربیارم
من...
حرف ات با کشیده شدن دستش توسط جیمین قطع شد
جیمین دست ات رو گرفت و به سمت خودش کشید و باعث شد ات رو جیمین بیوفته و دستاش روی سی*نه جیمین قرار بگیره ات میخواست بلند بشه که جیمین دستاش دوره کمره ات حلقه کرد
جیمین : میدونی وقتي خجالت میکشی خیلی کیوت میشی
ات : میشه ولم کنی جیمین
ات نگاهش روی اجزای صورت جیمین میچرخید جیمین دستاش دوره کمره ات محکم تر کرد و این باعث شد صورتاشون بیشتر بهم نزدیک بشه
و جوری که لباش با لبای ات برخورد کونه گفت
جیمین : نباید خجالت بکشی چون قراره به زودی یه شب هات باهم داشته باشیم
ات از خجالت گونه هاش قرمز شده بود
نگاه جیمین از چشمای ات پایین اومد و روی لباش قفل شد و دست دیگرش رو پشت گردن ات گذاشت و لباش روی لبای ات گذاشت
و با صدای در ات زود دستای جیمین رو از دوره کمرش باز کرد و از روی تخت بلند شد نگاهش رفت سمت در سون هی که وارد اوتاق شده بود و با تعجب به اونا نگاه میکرد
سون هی : خیلی ببخشید من مزاحمتون نمیشم شما به کارتون برسین
چشمکی به ات زد و از اوتاق خارج شد ات با صورت کیوت و مظلومش گفت
ات : مگه بهت نگفتم ولم کن ببین چی شد
جیمین که روی تخت نشسته بود و درحال پوشیدن بیراهنش بود گفت
جیمین : مگه چیه زن خودمو نمیتونم ببوسم بزار بریم خونه خودمون اون وقت میتونم به کارمون برسیم
ات با خجالت گفت
ات : جیمین بسه کن الان یکی میمیشوه
جیمین وه با قدم های آروم به سمت میومد که ات زود از اوتاق خارج شد
و به سمت سالون رفت جین و سون هی توی سالون نشسته بودن رفت
سون هی یا نگاه شیطونی نگاهش میکرد ات چشم غریه بهش رفت
و روی مبل روی به روی اونا نشست
ات : دکتر چی گفت حال بچه و زن داداشم خوبه
جین با ذوق گفت
جین : آره خوبه جنسيت بچه مشخص شد
ات : واقعآ جنسیتش چیه
جین : ما قراره صاحب به دوختر خانم کوچولو بشم
ات بد ذوق از روی مبل بلند شد جين رو بغل گرد
ات : تبریک میگم داداش
ادامه دارد ؟؟؟؟؟
https://wisgoon.com/mynhe
۵۰۶
۳۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.