《 رومان دریای آبی 》
《 رومان دریای آبی 》
پارت 59
ات با دیدن جیمین خندش گرفت جیمین از خنده ات تعجب کرد
جیمین : چرا میخندی
ات : انگار لباس داداشم خیلی برات بزرگه
جیمین هم خنده کرد درست بود اون لباس برای جیمین یکم بزرگ بود
ات که انگار چیزی یادش آومده خندش محو شد و با لحن سرد گفت
ات : حتما سردته میرم برات قهوه بیارم
ات به سمت آشپزخونه رفت و مشغول قهوه درست کردن شد
دستاش رو روی اپن گذاشت و نفس عميقي کشید
ات.....
چرا باید همیشه و توی هر شرایطی انقدر جذاب باشه
نمیتونستم چشم ازش بردارم یعنی متوجه شد که بهش زل زده بودم
توی افکارش غرق بود با دستي که دوره کمرش حلقه شد از افکارش بيرون اومد ات از این حرکت جیمین شکه شد جیمین دست هاش رو دوره کمره ات محکم تر کرد و چونش رو روی شونه ات گذاشت
لباش رو له گوشه ات نزدیک کرد و کنار گوشش گفت
جیمین : چرا اجازه نمیدی عشقم رو بهت سابت کنم
ات زبونش بند اومده بود نمیدونست چی بگه جیمین همیجور که نفسای داغش به گردن ات میخورد موهاش رو از دوره گردنش جم کرد
لباش روبه گردن ات چسبوند و مک.عمیقی ازش گرفت
ات با این حرکت جیمین نفس بند اومد و زود به سمت جیمین برگشت
ات : بس کن جیمین لطفا برو کنار
جیمین بیشتر بهش نزدیک شد و دستاشو دو طرف ات روی اپن گذاشت و جوری که نفساش به صورت ات میخورد گهت
جیمین : چرا نمیخواهی گوش کنی من میخواستم بیام چون بابام سکته قلبی کرده بود نتونستم
ات از این حرف جیمین بیشتر شکه شد و متوجه سوي تفاهم شد و توی چشماش خیره شد جیمین هم به چشماش نگاه میکرد
جیمین فاصله بینشون رو پر کرد و لباش روی لبای ات گذاشت و مک*عمیقی به لبش زد و ازش جدا شد به چشمای ات که از شدت تعجب گرد شده بودن خیره شد
دستاشو روی پهلوی های ات گذاشت و از روی زمين بلندش کرد و کاری کرد روی اپن بشینه یکی از دستاشو پشت گردن ات گذاشت و دست دیگرو روی کمرش و دوباره فاصله بینشون رو پر کرد لباش به لبای ات چسبوند
مک*عمیقی به لب بالاش زد ات یا خودش فکر میکرد حالا که سوي تفاهم بینشون برطرف شده بود پس این صبر برای چی بود ات هم دستاش دوره گردن جیمین حلقه کرد و بوسه فرانسوی شروع کردن
توی سکوت خونه قفد صدای بوسه اونا پیچیده بود بعد از چند مين نفس کم آوردن و از هم جدا شدن و درحالی که نفس نفس میزدن پیشونیش رو روی پیشونی ات گذاشت و گفت
جیمین : نبودنت درد چون فهميدم معتادت شدم
ات : نفس کشيدن بدون تو سخته چون فهمیدم نفسم شدی
ات نفس عمیقی کشید و ادامه داد
ات : عاشقتم پارک جیمین
جیمین : ولی من دیوونتم کیم ات
ادامه دارد ؟؟؟؟؟
https://wisgoon.com/mynhe
پارت 59
ات با دیدن جیمین خندش گرفت جیمین از خنده ات تعجب کرد
جیمین : چرا میخندی
ات : انگار لباس داداشم خیلی برات بزرگه
جیمین هم خنده کرد درست بود اون لباس برای جیمین یکم بزرگ بود
ات که انگار چیزی یادش آومده خندش محو شد و با لحن سرد گفت
ات : حتما سردته میرم برات قهوه بیارم
ات به سمت آشپزخونه رفت و مشغول قهوه درست کردن شد
دستاش رو روی اپن گذاشت و نفس عميقي کشید
ات.....
چرا باید همیشه و توی هر شرایطی انقدر جذاب باشه
نمیتونستم چشم ازش بردارم یعنی متوجه شد که بهش زل زده بودم
توی افکارش غرق بود با دستي که دوره کمرش حلقه شد از افکارش بيرون اومد ات از این حرکت جیمین شکه شد جیمین دست هاش رو دوره کمره ات محکم تر کرد و چونش رو روی شونه ات گذاشت
لباش رو له گوشه ات نزدیک کرد و کنار گوشش گفت
جیمین : چرا اجازه نمیدی عشقم رو بهت سابت کنم
ات زبونش بند اومده بود نمیدونست چی بگه جیمین همیجور که نفسای داغش به گردن ات میخورد موهاش رو از دوره گردنش جم کرد
لباش روبه گردن ات چسبوند و مک.عمیقی ازش گرفت
ات با این حرکت جیمین نفس بند اومد و زود به سمت جیمین برگشت
ات : بس کن جیمین لطفا برو کنار
جیمین بیشتر بهش نزدیک شد و دستاشو دو طرف ات روی اپن گذاشت و جوری که نفساش به صورت ات میخورد گهت
جیمین : چرا نمیخواهی گوش کنی من میخواستم بیام چون بابام سکته قلبی کرده بود نتونستم
ات از این حرف جیمین بیشتر شکه شد و متوجه سوي تفاهم شد و توی چشماش خیره شد جیمین هم به چشماش نگاه میکرد
جیمین فاصله بینشون رو پر کرد و لباش روی لبای ات گذاشت و مک*عمیقی به لبش زد و ازش جدا شد به چشمای ات که از شدت تعجب گرد شده بودن خیره شد
دستاشو روی پهلوی های ات گذاشت و از روی زمين بلندش کرد و کاری کرد روی اپن بشینه یکی از دستاشو پشت گردن ات گذاشت و دست دیگرو روی کمرش و دوباره فاصله بینشون رو پر کرد لباش به لبای ات چسبوند
مک*عمیقی به لب بالاش زد ات یا خودش فکر میکرد حالا که سوي تفاهم بینشون برطرف شده بود پس این صبر برای چی بود ات هم دستاش دوره گردن جیمین حلقه کرد و بوسه فرانسوی شروع کردن
توی سکوت خونه قفد صدای بوسه اونا پیچیده بود بعد از چند مين نفس کم آوردن و از هم جدا شدن و درحالی که نفس نفس میزدن پیشونیش رو روی پیشونی ات گذاشت و گفت
جیمین : نبودنت درد چون فهميدم معتادت شدم
ات : نفس کشيدن بدون تو سخته چون فهمیدم نفسم شدی
ات نفس عمیقی کشید و ادامه داد
ات : عاشقتم پارک جیمین
جیمین : ولی من دیوونتم کیم ات
ادامه دارد ؟؟؟؟؟
https://wisgoon.com/mynhe
۴۴۴
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.