P53
جین : پس توهم نمیدونی
سرمو به معنی تایید تکون دادم که دوباره پرسشگرانه و البته اینبار پر انرژی پرسید : برای زنگ اخر میاد ....مگه نه ؟؟
وقتی سکوتمو دید اروم اما ناراحت زمزمه کرد : پس نمیاد
نگاهمو بهش دادم و به چهرش نگاه که کمی دپرس شده بود اما به روی خودش نمیاورد ....برای اینکه جینو ناراحت نکنم لبخندی زدم و گفتم : میتونیم دوتایی بریم
سرشو بلند کرد و متعجب پرسید : من و تو ؟؟
چشمامو به معنی تایید بستم و گفتم : تهیونگم همینو گفت
سرشو و کج کرد و گفت : تهیونگ ؟؟
ا/ت : اوهوم
جین : یعنی ناراحت نمیشه که .... بدون اون بریم ؟؟
با دلگرمی گفتم : نه ....نمیشه
با تموم شدن حرفم زنگ مدرسه به صدا در اومد که با زده شدن زنگ مدرسه جین نگاهی به در ورودی کرد که همه بچه ها به سمتش میدویدن .
جین : باشه پس زنگ اخر میبینمت (بالبخند)
تایید کردم که هر کدوم به سمت کلاس خودمون رفتیم .....زنگ اول تاریخ بود اما من نه چیزی خونده بودم نه حوصله چیزیو داشتم پس سعی کردم توی تایم کلاس خودمو مشغول خوندن کتاب نشون بدم .
......
تقریبا نصف کلاس رفته بود و درس به بخش حمله کشورهای آسیایی در زمان قدیم رسیده بود که هیچ علاقه ای بهش نداشتم برای همین خودمو با نقاشی مشغول کرده بودم (نقاشی دازای) ،همینجوری که مشغول کشیدن نقاشی روی برگه دفترم بود ....صدای معلم بلند شد که باعث شد هول از سرجام بلند شدم .
معلم : ا/ت
کمی ترسیده از اینکه نقاشیمو دیده باشه هول گفتم : ب ...بله ؟؟
معلم : بگو ببینم کدوم کشور در زمان امپراطور دوم چین به کشور حمله کرد ؟؟
ا/ت : خ ....خب.....خب
جوابمو نمیدونستم و همین باعث دست پاچگی بیشترم شده بود ....پسر پشتیم که متوجه شد اروم و زمزمه وار گفت : ژاپن ....ژاپن
صداش رو که شنیدم سریع رو به معلم کانگ گفتم : ژاپن ؟؟
متعجب یکی از ابروهاشو بالا انداخت و گفت : ژاپن ؟؟ یعنی مطمئن نیستی
ا/ت : نه نه ...مطمئنم
دست به سینه وایساد و گفت : خب ...... جواب
دوباره تکرار کردم : ژاپن
سرمو به معنی تایید تکون دادم که دوباره پرسشگرانه و البته اینبار پر انرژی پرسید : برای زنگ اخر میاد ....مگه نه ؟؟
وقتی سکوتمو دید اروم اما ناراحت زمزمه کرد : پس نمیاد
نگاهمو بهش دادم و به چهرش نگاه که کمی دپرس شده بود اما به روی خودش نمیاورد ....برای اینکه جینو ناراحت نکنم لبخندی زدم و گفتم : میتونیم دوتایی بریم
سرشو بلند کرد و متعجب پرسید : من و تو ؟؟
چشمامو به معنی تایید بستم و گفتم : تهیونگم همینو گفت
سرشو و کج کرد و گفت : تهیونگ ؟؟
ا/ت : اوهوم
جین : یعنی ناراحت نمیشه که .... بدون اون بریم ؟؟
با دلگرمی گفتم : نه ....نمیشه
با تموم شدن حرفم زنگ مدرسه به صدا در اومد که با زده شدن زنگ مدرسه جین نگاهی به در ورودی کرد که همه بچه ها به سمتش میدویدن .
جین : باشه پس زنگ اخر میبینمت (بالبخند)
تایید کردم که هر کدوم به سمت کلاس خودمون رفتیم .....زنگ اول تاریخ بود اما من نه چیزی خونده بودم نه حوصله چیزیو داشتم پس سعی کردم توی تایم کلاس خودمو مشغول خوندن کتاب نشون بدم .
......
تقریبا نصف کلاس رفته بود و درس به بخش حمله کشورهای آسیایی در زمان قدیم رسیده بود که هیچ علاقه ای بهش نداشتم برای همین خودمو با نقاشی مشغول کرده بودم (نقاشی دازای) ،همینجوری که مشغول کشیدن نقاشی روی برگه دفترم بود ....صدای معلم بلند شد که باعث شد هول از سرجام بلند شدم .
معلم : ا/ت
کمی ترسیده از اینکه نقاشیمو دیده باشه هول گفتم : ب ...بله ؟؟
معلم : بگو ببینم کدوم کشور در زمان امپراطور دوم چین به کشور حمله کرد ؟؟
ا/ت : خ ....خب.....خب
جوابمو نمیدونستم و همین باعث دست پاچگی بیشترم شده بود ....پسر پشتیم که متوجه شد اروم و زمزمه وار گفت : ژاپن ....ژاپن
صداش رو که شنیدم سریع رو به معلم کانگ گفتم : ژاپن ؟؟
متعجب یکی از ابروهاشو بالا انداخت و گفت : ژاپن ؟؟ یعنی مطمئن نیستی
ا/ت : نه نه ...مطمئنم
دست به سینه وایساد و گفت : خب ...... جواب
دوباره تکرار کردم : ژاپن
۴.۸k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.