پارت سی و سه
#پارت_سی_و_سه
رها: تا طاها امد حرف بزنه یهو یه بچه امد گفت من لواشک میخام بعد امد بغل من که کپ کرده بودم که بچه گفت
بچه: چقدر خوشگلی شما از مامانمم خوشگل تری
رها: وقتی گفت از مامانم خوشگل تری حدس زدم بچه ی وانیا باشه و بهش گفتم مرسی خودتم خیلی خوشگلی اسمت چیه؟
بچه: انیل
رها: اسمتم مثل خودت خوشگله
انیل: اسم تو چیه؟
رها: رها
انیل: اسمتم قشنگه ولی خودت قشنگ تری
طاها: میخواستم حرف بزنم که یهو انیل امد رفت تو بغل رها همه تعجب کرده بودیم ولی رها با مهربونی کامل با انیل حرف میزد که شنیدم گفت تو از مامانم خوشگل تری یکم دقت کردم دیدم راست میگه بچه بعدش بهش گفتم
طاها: انیل بیا اینجا
انیل: نه من پیش رها میمونم من رها رو دوست دارم تورو دوست ندارم
طاها: چرا
انیل: چون تو حیاط سر رها داد کشیدی
طاها: الله اکبر بچه بیا برو تو اتاقت
انیل: باشه
رها: انیل رفت خاله دست وانیا رو گرفت برد تو اشپز خونه منم که پیش پویا نشسته بودم صورتش خونی بود بهش گفتم میخای کمکت کنم
پویا: کمک میکنی
رها: اره پاشو بردمش سمت دسشویی و صورتشو شستم و بردمش سمت اتاقی که فکر کنم مال اون بود بهش گفتم بزار زخماتو ببندم که گفت
پویا: رها من معذرت میخوام میشه برام یه کار بکنی
رها: تو مگه الان کتک نخوردی بازم میخای
پویا: نه نه اشتباه برداشت نکن فقط میخام یه کاری کنی عشقم برگرده
رها: باشه حالا بیا بریم پایین رفتیم پایین که دیدم وانیا تو بغل رها لش کرده یه لحظه بغض گلومو گرفت ولی پسش زدم و با پویا رفتیم نشستیم رو یه مبل که خاله امد وقتی خاله امد وانیا سریع از بغل طاها امد بیرون
خاله: بچه ها بیاین شربت بخورین وانیا مرسی صورت پویا رو شستی
وانیا: خواهش میکنم
پویا: نه مامان جان رها شست وانیا چرا دروغ میگی شما بغل اقا طاها لش کرده بودی
خاله: مرسی رها جان
وانیا شمام دیگه نرو بغل طاها زن داره زشته مگه نه طاها
طاها: بله، رها
رها: بله
طاها: بیا اینجا کارت دارم
رها: با شک و تردید رفتم پیشش نشستم میخاست ماجرا رو تعریف کنه که گفتم
رها: طاها من همه چیو میدونم لازم نیست چیزی بگی فقط چرا غرورمو له میکنی بیا بریم طلاق بگیریم هم تو راحت بشی هم من
طاها: نوچ عشقم تو باید هنوز عذاب بکشی
رها: چرا
طاها: چون...
لایک♥کامنت💌فراموش نشه😘😘😍😍😍
رها: تا طاها امد حرف بزنه یهو یه بچه امد گفت من لواشک میخام بعد امد بغل من که کپ کرده بودم که بچه گفت
بچه: چقدر خوشگلی شما از مامانمم خوشگل تری
رها: وقتی گفت از مامانم خوشگل تری حدس زدم بچه ی وانیا باشه و بهش گفتم مرسی خودتم خیلی خوشگلی اسمت چیه؟
بچه: انیل
رها: اسمتم مثل خودت خوشگله
انیل: اسم تو چیه؟
رها: رها
انیل: اسمتم قشنگه ولی خودت قشنگ تری
طاها: میخواستم حرف بزنم که یهو انیل امد رفت تو بغل رها همه تعجب کرده بودیم ولی رها با مهربونی کامل با انیل حرف میزد که شنیدم گفت تو از مامانم خوشگل تری یکم دقت کردم دیدم راست میگه بچه بعدش بهش گفتم
طاها: انیل بیا اینجا
انیل: نه من پیش رها میمونم من رها رو دوست دارم تورو دوست ندارم
طاها: چرا
انیل: چون تو حیاط سر رها داد کشیدی
طاها: الله اکبر بچه بیا برو تو اتاقت
انیل: باشه
رها: انیل رفت خاله دست وانیا رو گرفت برد تو اشپز خونه منم که پیش پویا نشسته بودم صورتش خونی بود بهش گفتم میخای کمکت کنم
پویا: کمک میکنی
رها: اره پاشو بردمش سمت دسشویی و صورتشو شستم و بردمش سمت اتاقی که فکر کنم مال اون بود بهش گفتم بزار زخماتو ببندم که گفت
پویا: رها من معذرت میخوام میشه برام یه کار بکنی
رها: تو مگه الان کتک نخوردی بازم میخای
پویا: نه نه اشتباه برداشت نکن فقط میخام یه کاری کنی عشقم برگرده
رها: باشه حالا بیا بریم پایین رفتیم پایین که دیدم وانیا تو بغل رها لش کرده یه لحظه بغض گلومو گرفت ولی پسش زدم و با پویا رفتیم نشستیم رو یه مبل که خاله امد وقتی خاله امد وانیا سریع از بغل طاها امد بیرون
خاله: بچه ها بیاین شربت بخورین وانیا مرسی صورت پویا رو شستی
وانیا: خواهش میکنم
پویا: نه مامان جان رها شست وانیا چرا دروغ میگی شما بغل اقا طاها لش کرده بودی
خاله: مرسی رها جان
وانیا شمام دیگه نرو بغل طاها زن داره زشته مگه نه طاها
طاها: بله، رها
رها: بله
طاها: بیا اینجا کارت دارم
رها: با شک و تردید رفتم پیشش نشستم میخاست ماجرا رو تعریف کنه که گفتم
رها: طاها من همه چیو میدونم لازم نیست چیزی بگی فقط چرا غرورمو له میکنی بیا بریم طلاق بگیریم هم تو راحت بشی هم من
طاها: نوچ عشقم تو باید هنوز عذاب بکشی
رها: چرا
طاها: چون...
لایک♥کامنت💌فراموش نشه😘😘😍😍😍
۱۶.۸k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۱