پارت سی و دو
#پارت_سی_و_دو
طاها: وقتی رها این حرفا رو زد خیلی عصبانی شدم ولی یه حرفش ولی یه حرفش خیلی عجیب بود برام برای همین گفتم
طاها: پسر خالم ظهر یه غلطی کرد اونم همه فهمیدن
رها: اقا رو باش میگه فقط ظهر اره فقط ظهر
طاها: مگه بعد اون اتفاق دیگه ای هم افتاد خاله من نبودم خونه چیشد
رها: طاها بیا کنار میخام برم
طاها: وایسا ببینم لبت چی شده
رها: از پسر خالتون بپرسین
خاله: رها اروم باش
رها: باشه حتما
طاها: همه برین تو ببینم چی شده (عصبی)
رها: من نمیام تو دادگاه همو میبینیم اقا طاها(طوری که فقط طاها شنید)
طاها: وقتی دیدم رها لج میکنه وانیا و بچشو فرستادم تو خونه درو بستم همه رفتن تو ولی رها سعی داشت دستشو از تو دستم در بیاره ولی نزاشتم که یهو کشیدمش تو بغلم که گریه کرد
طاها: چرا داری گریه میکنی بگو ببینم چی شده
رها: طاها درسته باهات به زور ازدواج کردم و تو هرکاری دلت میخاد با من میکنی و من حق ندارم اعتراض کنم ولی حدقل بزار جلوی بقیه از خودم دفاع کنم میدونستی اگه چند دقیقه پیش خالت دیر تر میرسید چی میشد حالا که اذیتم میکنی حدقل غرورمو با پارت له نکن
طاها: رها پویا باهات چیکار کرد
رها: ماجرا رو بهش گفتم و طاها با صدای بلند پویا رو صدا زد که طاها با مشت زد تو سر پویا و بعد گرفتتش زیر مشت و لگد بهش گفت مگه تو ناموس نداری🔞🔞🔞که یه لحظه دلم برای پویا سوخت ورفتم جلوی طاها رو گرفتم و پویا رو بلند کردم اینقدر بد زده بودتش که نمی تونست تکون بخوره بردمش خونه و گذاشتمش رو مبل کسی جرعت نداشت از ترس طاها نزدیک پویا بشه ولی من رفتم کنار طاها نشستم و گفتم طاها خان میشنوم بفرمایید شروع کنید
وانیا: یه سوال
رها، طاها: بپرس
وانیا: رها تو با طاها چه نسبتی داری
رها: زنشم
وانیا: طاها تو زن داری بعد جلوی در
طاها: رها رها رهااااا بهت توضیح میدم
رها: صد سال سیاه نمیخوام توضیح بدی چیو میخای توضیح بدی بی شرف بودنتو؟ لاشی بودنتو؟ جواب بده دیگه تا طاها امد حرف بزنه یهو یه...
لایک♥کامنت💌فراموش نشه 😘😘😘😍😍😍
طاها: وقتی رها این حرفا رو زد خیلی عصبانی شدم ولی یه حرفش ولی یه حرفش خیلی عجیب بود برام برای همین گفتم
طاها: پسر خالم ظهر یه غلطی کرد اونم همه فهمیدن
رها: اقا رو باش میگه فقط ظهر اره فقط ظهر
طاها: مگه بعد اون اتفاق دیگه ای هم افتاد خاله من نبودم خونه چیشد
رها: طاها بیا کنار میخام برم
طاها: وایسا ببینم لبت چی شده
رها: از پسر خالتون بپرسین
خاله: رها اروم باش
رها: باشه حتما
طاها: همه برین تو ببینم چی شده (عصبی)
رها: من نمیام تو دادگاه همو میبینیم اقا طاها(طوری که فقط طاها شنید)
طاها: وقتی دیدم رها لج میکنه وانیا و بچشو فرستادم تو خونه درو بستم همه رفتن تو ولی رها سعی داشت دستشو از تو دستم در بیاره ولی نزاشتم که یهو کشیدمش تو بغلم که گریه کرد
طاها: چرا داری گریه میکنی بگو ببینم چی شده
رها: طاها درسته باهات به زور ازدواج کردم و تو هرکاری دلت میخاد با من میکنی و من حق ندارم اعتراض کنم ولی حدقل بزار جلوی بقیه از خودم دفاع کنم میدونستی اگه چند دقیقه پیش خالت دیر تر میرسید چی میشد حالا که اذیتم میکنی حدقل غرورمو با پارت له نکن
طاها: رها پویا باهات چیکار کرد
رها: ماجرا رو بهش گفتم و طاها با صدای بلند پویا رو صدا زد که طاها با مشت زد تو سر پویا و بعد گرفتتش زیر مشت و لگد بهش گفت مگه تو ناموس نداری🔞🔞🔞که یه لحظه دلم برای پویا سوخت ورفتم جلوی طاها رو گرفتم و پویا رو بلند کردم اینقدر بد زده بودتش که نمی تونست تکون بخوره بردمش خونه و گذاشتمش رو مبل کسی جرعت نداشت از ترس طاها نزدیک پویا بشه ولی من رفتم کنار طاها نشستم و گفتم طاها خان میشنوم بفرمایید شروع کنید
وانیا: یه سوال
رها، طاها: بپرس
وانیا: رها تو با طاها چه نسبتی داری
رها: زنشم
وانیا: طاها تو زن داری بعد جلوی در
طاها: رها رها رهااااا بهت توضیح میدم
رها: صد سال سیاه نمیخوام توضیح بدی چیو میخای توضیح بدی بی شرف بودنتو؟ لاشی بودنتو؟ جواب بده دیگه تا طاها امد حرف بزنه یهو یه...
لایک♥کامنت💌فراموش نشه 😘😘😘😍😍😍
۳۵.۹k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۱