بادیگارد جذاب من ...
بادیگارد جذاب من ...
پارت سی و چهارم ...(آخر)
_____
ویو ا.ت
روی صندلی های روبروی اتاق نشسته بودیم ...دکتر ها هنوز داخل بودن
_ر،رونا خیلی خوشگله
ا.ت با تعجب برگشت سمت جیمین
ات:دیدیش؟!
_اره...دیروز که جونگکوک اومد بیمارستان ...رونا رو هم با خودش آورد و داد به من ...بعد خودش اومد بالا...
به ات نگاه کرد
_اون دقیقا شبیه توعه
ا.ت خنده کوچیکی کرد
ات:باز من وقتی میدیدمش یاد تو میافتادم ...
دکتر ها اومدن بیرون که ا.ت بلند شد
ات:چ،چه اتفاقی افتاده؟!!
&(لبخند)میتونید برید ببینید شون ...
ات:ب،بهوش اومد؟؟
&آره ...برید داخل
ا.ت وارد اتاق شد ...با دیدن تهیونگ که حالا دستگاه ها رو ازش جدا کرده بودن و فقط دستگاه اکسیژن بهش وصل بود لبخندی زد ...
ات:ت،تهیونگ خوبی؟!
#آ،اره ...خوبم ا.ت
جیمین سمت تهیونگ رفت و اون رو در آغوش گرفت
_ببخشید تهیونگ...ولی...اون شخص من نبودم اون...
# برادرت بود...
_از کجا فهمیدی ؟!
#روز دومی که اونجا بودم...از تتوی روی دستش فهمیدم ...جیهون برادر دو قلوی تو...
_د،درسته
تهیونگ نگاهی به ا.ت کرد
#ب،باهم آشتی کردید ؟!
ات به جیمین نگاه کرد ...بعد از یکم مکث گفت
ات:آره ...بخشیدمش و الان ...وارد خانواده ما شد ...برای بار دوم
جیمین با این حرف ا.ت لبخندی زد و به تهیونگ گفت ...
_هی تهیونگا ...ممنونم که از رونا مراقبت کردی...اون خیلی خوب و خوشگله ....وقتی بزرگ بشه نمیزارم کار های تو رو فراموش کنه
تهیونگ خنده آرومی کرد
#به عنوان یه دوست وظیفم بود ...
جیمین و ا.ت تهیونگ رو تنها گذاشتن تا یکم استراحت کنه ...ا.ت سوار ماشین شد
و جیمین هم رانندگی کرد ...
پرش زمانی به سه روز بعد ....تهیونگ رو مرخص کردن و بردن خونه جونگکوک با کمک جیمین جیهون رو دستگیر کرد و به پلیس تحویل داد ...جرم های جیهون اونقدر زیاد بود. که حکم اعدام گرفت ...جیمین و ا.ت.....جیمین از ا.ت لب ساحل خواستگاری کرد و ...
ویو لب ساحل
ات روبه دریا منتظر جیمین بود تا ویسکی بخره و بیاد ...با صدای جیمین برگشت ولی...
جیمین زانو زد و حلقه ازدواجی که جونگکوک براش انتخاب کرده بود رو درآورد ...
_جئون ا.ت...مایلی همسر پارک جیمین بشی و زندگیش رو روشن کنی ؟!
ا.ت لبخندی زد
ات:بله ...
جیمین ا.ت رو بغل کرد و بدون مکث ل،ب های رو روی ل،ب های ا.ت گذاشت ...
ادامه کامنت !!
#bts#army#BTS#ARMY#fake#BANGTAN#JIMIN
پارت سی و چهارم ...(آخر)
_____
ویو ا.ت
روی صندلی های روبروی اتاق نشسته بودیم ...دکتر ها هنوز داخل بودن
_ر،رونا خیلی خوشگله
ا.ت با تعجب برگشت سمت جیمین
ات:دیدیش؟!
_اره...دیروز که جونگکوک اومد بیمارستان ...رونا رو هم با خودش آورد و داد به من ...بعد خودش اومد بالا...
به ات نگاه کرد
_اون دقیقا شبیه توعه
ا.ت خنده کوچیکی کرد
ات:باز من وقتی میدیدمش یاد تو میافتادم ...
دکتر ها اومدن بیرون که ا.ت بلند شد
ات:چ،چه اتفاقی افتاده؟!!
&(لبخند)میتونید برید ببینید شون ...
ات:ب،بهوش اومد؟؟
&آره ...برید داخل
ا.ت وارد اتاق شد ...با دیدن تهیونگ که حالا دستگاه ها رو ازش جدا کرده بودن و فقط دستگاه اکسیژن بهش وصل بود لبخندی زد ...
ات:ت،تهیونگ خوبی؟!
#آ،اره ...خوبم ا.ت
جیمین سمت تهیونگ رفت و اون رو در آغوش گرفت
_ببخشید تهیونگ...ولی...اون شخص من نبودم اون...
# برادرت بود...
_از کجا فهمیدی ؟!
#روز دومی که اونجا بودم...از تتوی روی دستش فهمیدم ...جیهون برادر دو قلوی تو...
_د،درسته
تهیونگ نگاهی به ا.ت کرد
#ب،باهم آشتی کردید ؟!
ات به جیمین نگاه کرد ...بعد از یکم مکث گفت
ات:آره ...بخشیدمش و الان ...وارد خانواده ما شد ...برای بار دوم
جیمین با این حرف ا.ت لبخندی زد و به تهیونگ گفت ...
_هی تهیونگا ...ممنونم که از رونا مراقبت کردی...اون خیلی خوب و خوشگله ....وقتی بزرگ بشه نمیزارم کار های تو رو فراموش کنه
تهیونگ خنده آرومی کرد
#به عنوان یه دوست وظیفم بود ...
جیمین و ا.ت تهیونگ رو تنها گذاشتن تا یکم استراحت کنه ...ا.ت سوار ماشین شد
و جیمین هم رانندگی کرد ...
پرش زمانی به سه روز بعد ....تهیونگ رو مرخص کردن و بردن خونه جونگکوک با کمک جیمین جیهون رو دستگیر کرد و به پلیس تحویل داد ...جرم های جیهون اونقدر زیاد بود. که حکم اعدام گرفت ...جیمین و ا.ت.....جیمین از ا.ت لب ساحل خواستگاری کرد و ...
ویو لب ساحل
ات روبه دریا منتظر جیمین بود تا ویسکی بخره و بیاد ...با صدای جیمین برگشت ولی...
جیمین زانو زد و حلقه ازدواجی که جونگکوک براش انتخاب کرده بود رو درآورد ...
_جئون ا.ت...مایلی همسر پارک جیمین بشی و زندگیش رو روشن کنی ؟!
ا.ت لبخندی زد
ات:بله ...
جیمین ا.ت رو بغل کرد و بدون مکث ل،ب های رو روی ل،ب های ا.ت گذاشت ...
ادامه کامنت !!
#bts#army#BTS#ARMY#fake#BANGTAN#JIMIN
۲۵.۹k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.