بادیگارد جذاب من
بادیگارد جذاب من
پارت سی و سوم
___
ویو ا.ت
تهیونگ رو بیرون آوردن ولی...
ولی...کلی دستگاه بهش وصل بود سنت دکتر رفتم
ات:چ،چیشد؟!
&عمل موفقیت آمیز بود ولی...ضربه های مداوم و محکمی که به پهلو و شکم خورده باعث خونریزی داخلی شده بود ...و ممکن باز هم این اتفاق بیافتد فعلا تو کما هستند ....
دکتر رفت که ا.ت افتاد روی زمین
_ا.ت بلند ...
ات:خفه شو ...فقط خفه شووو...تقصیر توعه عوضی هست ...همه اتفاق ها تقصیر تو هست ...جیمین ...فقط دعا کن به هوش بیاد وگرنه یه کاری میکنم ...
@ا.ت بلند شو ...بلند شو جونگکوک ا.ت رو بغل کرد و سمت اتاق تهیونگ رفت
ات:ولم کن
@هیشش...جیمین مقصر نبوده ا.ت
ات:چرا...اگر اون ولم نمیکرد اگر اون...(گریه)
سرش رو تو سینه جونگکوک برد
ات:همش تقصیر اونه ...
جونگکوک ا.ت رو روی تخت گذاشت ...
@یکم استراحت کن برات بهتره
ات:...به جیمین بگو بره...بگو ا.ت نمیخواد یک دقیقه هم ببینتت بگو بره ...
@باشه ...باشه یکم بخواب
جونگکوک بیرون رفت
پرش زمانی به سه روز بعد ...
ویو ا.ت
روی صندلی روبرو شیشه اتاق تهیونگ نشسته بود ...اجازه ورود نداشت ...تو افکارش بود که گوشیش زنگ خورد
ات:بله هیونگ
@ا.ت...بیمارستانی؟!
ات؛اره
@جیمین ...جیمین اونجاست ...
ا.ت نگاهی به اطرافش کرد
ات:چیزیش شده؟!
@نه از همون سه روز پیش تو حیاط بیمارستانه هرچی میگم برو خونه میگه تا ا.ت رو نبینم نمیرم ...تا تهیونگ بهوش بیاد نمیرم ...میگه اگر یکسال هم طول بکشه تو همون حیاط میمونه ...ا.ت برو پیشش باهاش یکم حرف بزن ...اون مقصر نبوده برادرش این کار رو کرده پس ...چرا اون باید تاوان بده ؟!
ات:باشه هیونگ... خداحافظ
تلفن رو قطع کرد ...از روی صندلی بلند شد و سمت حیاط رفت...روی صندلی یه پسری رو دید که نشسته بود ...نزدیکش شد ...جیمین بود ...
ات:ج،جیمین؟!
جیمین سرش رو بالا آورد...چشماش اشکی بود
ات:هی جیمین ...چرا گریه میکنی ؟!
_ا.ت...به خدا تقصیر من نبود...تهیونگ...خیلی نگرانشم ...اگر چیزیش بشه ...
ا.ت جیمین رو بغل کرد ...
ات:هیشش...جیمین تهیونگ هیچیش نمیشه ...دکتر امروز گفت وضعیتش رو به بهبودی و امشب میتونم ببینمش...گریه نکن خب ؟!
_تو...
ات:من فقط عصبانی بودم ...البته هنوز از دستت ناراحتم ولی...جیمین ...تو اشتباه کردی منم همینطور ...هر دومون یه اشتباه کردیم ...پس...فعلا برو خونه یکم استراحت کن تا...
_نه ...من پیشت میمونم تا آخرش که تهیونگ مرخص بشه ...
ا.ت تک خنده ای کرد
ات:باشه پس بیا بالا اینجا خیلی سرده ...تو چجوری سه روز تو این سرما بودی !...
_تو گفتی نمیخوای من رو ببینی ...ولی من نمیخواستم تنهات بزارم ...
ات:باشه بیا بالا
_بخشیدی؟!
ات:یکم آره ولی هنوز نه ...
_باشه ...
ادامه کامنت !!
#bts#army#fake#JIMIN#BANGTAN#BTS#ARMY
پارت سی و سوم
___
ویو ا.ت
تهیونگ رو بیرون آوردن ولی...
ولی...کلی دستگاه بهش وصل بود سنت دکتر رفتم
ات:چ،چیشد؟!
&عمل موفقیت آمیز بود ولی...ضربه های مداوم و محکمی که به پهلو و شکم خورده باعث خونریزی داخلی شده بود ...و ممکن باز هم این اتفاق بیافتد فعلا تو کما هستند ....
دکتر رفت که ا.ت افتاد روی زمین
_ا.ت بلند ...
ات:خفه شو ...فقط خفه شووو...تقصیر توعه عوضی هست ...همه اتفاق ها تقصیر تو هست ...جیمین ...فقط دعا کن به هوش بیاد وگرنه یه کاری میکنم ...
@ا.ت بلند شو ...بلند شو جونگکوک ا.ت رو بغل کرد و سمت اتاق تهیونگ رفت
ات:ولم کن
@هیشش...جیمین مقصر نبوده ا.ت
ات:چرا...اگر اون ولم نمیکرد اگر اون...(گریه)
سرش رو تو سینه جونگکوک برد
ات:همش تقصیر اونه ...
جونگکوک ا.ت رو روی تخت گذاشت ...
@یکم استراحت کن برات بهتره
ات:...به جیمین بگو بره...بگو ا.ت نمیخواد یک دقیقه هم ببینتت بگو بره ...
@باشه ...باشه یکم بخواب
جونگکوک بیرون رفت
پرش زمانی به سه روز بعد ...
ویو ا.ت
روی صندلی روبرو شیشه اتاق تهیونگ نشسته بود ...اجازه ورود نداشت ...تو افکارش بود که گوشیش زنگ خورد
ات:بله هیونگ
@ا.ت...بیمارستانی؟!
ات؛اره
@جیمین ...جیمین اونجاست ...
ا.ت نگاهی به اطرافش کرد
ات:چیزیش شده؟!
@نه از همون سه روز پیش تو حیاط بیمارستانه هرچی میگم برو خونه میگه تا ا.ت رو نبینم نمیرم ...تا تهیونگ بهوش بیاد نمیرم ...میگه اگر یکسال هم طول بکشه تو همون حیاط میمونه ...ا.ت برو پیشش باهاش یکم حرف بزن ...اون مقصر نبوده برادرش این کار رو کرده پس ...چرا اون باید تاوان بده ؟!
ات:باشه هیونگ... خداحافظ
تلفن رو قطع کرد ...از روی صندلی بلند شد و سمت حیاط رفت...روی صندلی یه پسری رو دید که نشسته بود ...نزدیکش شد ...جیمین بود ...
ات:ج،جیمین؟!
جیمین سرش رو بالا آورد...چشماش اشکی بود
ات:هی جیمین ...چرا گریه میکنی ؟!
_ا.ت...به خدا تقصیر من نبود...تهیونگ...خیلی نگرانشم ...اگر چیزیش بشه ...
ا.ت جیمین رو بغل کرد ...
ات:هیشش...جیمین تهیونگ هیچیش نمیشه ...دکتر امروز گفت وضعیتش رو به بهبودی و امشب میتونم ببینمش...گریه نکن خب ؟!
_تو...
ات:من فقط عصبانی بودم ...البته هنوز از دستت ناراحتم ولی...جیمین ...تو اشتباه کردی منم همینطور ...هر دومون یه اشتباه کردیم ...پس...فعلا برو خونه یکم استراحت کن تا...
_نه ...من پیشت میمونم تا آخرش که تهیونگ مرخص بشه ...
ا.ت تک خنده ای کرد
ات:باشه پس بیا بالا اینجا خیلی سرده ...تو چجوری سه روز تو این سرما بودی !...
_تو گفتی نمیخوای من رو ببینی ...ولی من نمیخواستم تنهات بزارم ...
ات:باشه بیا بالا
_بخشیدی؟!
ات:یکم آره ولی هنوز نه ...
_باشه ...
ادامه کامنت !!
#bts#army#fake#JIMIN#BANGTAN#BTS#ARMY
۲۰.۳k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.