ته:ا.ت.. باهات که کاری نکرد
ته:ا.ت.. باهات که کاری نکرد
+ن.. نه
_خب پس نگهبان بیبی من تویی
ته:چه زری زدی
_همون که شنیدی
کوک و ته دست به یقه شدن که
+ایییییی (جیغ)
کوک و ته برگشتن و به من با تعجب نگاه کرد همینطور جولی
ته،کوک،جولی:چیشدههه
+اهه دلم.. دلم درد میکنههه.. اییییی
جولی :موقشههه.. ته زود باش بریمم بیمارستان
(از زبون خودمممممم)
ته یقه کوک و ول کرد زود ا.ت و بغل کرد و رفت سمته ماشین در عقبو باز کرد و ا.ت گذاشت داخل جولی صندلی جلو نشسته بود
ته با سرعت سوار ماشین شد به سمت نزدیک ترین بیمارستان رفت
کوکم سوار ماشین شدو پشت سر ماشین ته میرفت
ا.ت و بردن اتاق عمل و جولی، ته، خیلی استرس و ترس داشتن که نکنه چیزی بشه
ولی کوک خیلی بیخیال روی صندلی نشسته بود با گوشیش ور میرفت که ته
ته:توئه عوضی (رفتو کوک و از یقه گرفت) ا.ت تو اتاق عمله بعد تو اینجا چقدر بیخیال نشستی
_میگی چیکار کنم ها
ته یه مشت محکم به صورت کوک زد که باعث شد کنار لب کوک خراش بیفته و خون بیاد
_(خنده هیستریکی ار عصبانیت) تویه عوضی الان چیکار کردی
کوک تا میخاست بره سمته ته و بزنتش دکتر از اتاق عمل بیرون اومد
دکتر:شما همراه بیمار هستید
همه باهم :بله
دکتر نگاهی به ته، جولی و کوک انداخت
_من پدر بچشم
دکتر:خوبه. حال همسرتون خوبه فقط بچه 1 یا 2 روز باید تو دستگاه بمونه
_حاله بچه خوبه دیگه
دکتر:اره ولی دستگاه نیازه
_باشه
ا.ت و از اتاق عمل اوردن بیرون و به بخش بردن
بچه هم به دستگاه بردن
.
.
.
پارت بعد و باید حمایت کنید
+ن.. نه
_خب پس نگهبان بیبی من تویی
ته:چه زری زدی
_همون که شنیدی
کوک و ته دست به یقه شدن که
+ایییییی (جیغ)
کوک و ته برگشتن و به من با تعجب نگاه کرد همینطور جولی
ته،کوک،جولی:چیشدههه
+اهه دلم.. دلم درد میکنههه.. اییییی
جولی :موقشههه.. ته زود باش بریمم بیمارستان
(از زبون خودمممممم)
ته یقه کوک و ول کرد زود ا.ت و بغل کرد و رفت سمته ماشین در عقبو باز کرد و ا.ت گذاشت داخل جولی صندلی جلو نشسته بود
ته با سرعت سوار ماشین شد به سمت نزدیک ترین بیمارستان رفت
کوکم سوار ماشین شدو پشت سر ماشین ته میرفت
ا.ت و بردن اتاق عمل و جولی، ته، خیلی استرس و ترس داشتن که نکنه چیزی بشه
ولی کوک خیلی بیخیال روی صندلی نشسته بود با گوشیش ور میرفت که ته
ته:توئه عوضی (رفتو کوک و از یقه گرفت) ا.ت تو اتاق عمله بعد تو اینجا چقدر بیخیال نشستی
_میگی چیکار کنم ها
ته یه مشت محکم به صورت کوک زد که باعث شد کنار لب کوک خراش بیفته و خون بیاد
_(خنده هیستریکی ار عصبانیت) تویه عوضی الان چیکار کردی
کوک تا میخاست بره سمته ته و بزنتش دکتر از اتاق عمل بیرون اومد
دکتر:شما همراه بیمار هستید
همه باهم :بله
دکتر نگاهی به ته، جولی و کوک انداخت
_من پدر بچشم
دکتر:خوبه. حال همسرتون خوبه فقط بچه 1 یا 2 روز باید تو دستگاه بمونه
_حاله بچه خوبه دیگه
دکتر:اره ولی دستگاه نیازه
_باشه
ا.ت و از اتاق عمل اوردن بیرون و به بخش بردن
بچه هم به دستگاه بردن
.
.
.
پارت بعد و باید حمایت کنید
۴.۵k
۳۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.