(ا.ت ویو)
(ا.ت ویو)
کم کم چشمامو باز کردم که با نور سفیدی که به چشمم میخورد دوباره چشمامو بستم
+هی لطفا اینو خاموشش کنینننن(با داد)
که یهو ته اومد داخل
ته:یاا ا.ت خوبی دردی چیزی نداری
+(با گنگی) چ.. چی... چرا درد داشته باشم
که جولی هم اومد تو
جولی:ا.ت خوبی درد نداری که
+یااا چرا هی میگین درد دارم یا نه
که یهو دستم به شکمم خورد و فهمیدم برامده نیست
+(با بغض) جولیی، ته راستشو بگین ب.. هق... بچم سقط شده نَ
ته و جولی نگاهی به هم کردن و زدن زیر خندهههه
ته:تو... تو یادت نمیاد
+چیووو
جولی:اینکه زایمان کردی رو
دوباره زدن زیر خنده
که کوک اومد داخل و خنده اون دوتا قطع شد
_خوبی؟
+آ.. اره
کوک رو کاناپه کناره تختم نشست
جولی به ته گفت بیا بریم بیرون اولش ته گفت نه ولی جولی دستشو گرفتو زد پس کلش و بردش بیرون
+تو.. تو میدونی بچم کجاست اونا میگن من زایمان کردم.. خب الان بچم کجاست
_نگران نباش دکترت گفت بهتره 1 یا 2 روز تو دستگاه باشه
+چ.. چی دستگاه.. نکنه چیزیش شدهه منو.. منو ببر پیش بچم لطفا من ببر پیشش
کوک منو از دوتا دستام گرفت و گفت
_نگران نباش اون خوبه فقط باید یکم تو دستگاه باشه چیزیش نیست مطمئن باش
یکم اروم شدم
+تو نگفتی چرا اومدی
کوک به کاناپه پشتش تکیه داد و با غرور گفت
_اومدم بچه مو ازت بگیرم
با تعجب گفتم
+چیییییی
....._
+تو به چه جرعتی میخای بگیریش هااا..
_به همون جرعتی که تو ازم مخفیش کردی
عقل از سرم پرید من اصن یادم رفته بو که کوک موضوع بچه رو نمیدونه
.
.
اینم پارت 13
حمایتتتت
کم کم چشمامو باز کردم که با نور سفیدی که به چشمم میخورد دوباره چشمامو بستم
+هی لطفا اینو خاموشش کنینننن(با داد)
که یهو ته اومد داخل
ته:یاا ا.ت خوبی دردی چیزی نداری
+(با گنگی) چ.. چی... چرا درد داشته باشم
که جولی هم اومد تو
جولی:ا.ت خوبی درد نداری که
+یااا چرا هی میگین درد دارم یا نه
که یهو دستم به شکمم خورد و فهمیدم برامده نیست
+(با بغض) جولیی، ته راستشو بگین ب.. هق... بچم سقط شده نَ
ته و جولی نگاهی به هم کردن و زدن زیر خندهههه
ته:تو... تو یادت نمیاد
+چیووو
جولی:اینکه زایمان کردی رو
دوباره زدن زیر خنده
که کوک اومد داخل و خنده اون دوتا قطع شد
_خوبی؟
+آ.. اره
کوک رو کاناپه کناره تختم نشست
جولی به ته گفت بیا بریم بیرون اولش ته گفت نه ولی جولی دستشو گرفتو زد پس کلش و بردش بیرون
+تو.. تو میدونی بچم کجاست اونا میگن من زایمان کردم.. خب الان بچم کجاست
_نگران نباش دکترت گفت بهتره 1 یا 2 روز تو دستگاه باشه
+چ.. چی دستگاه.. نکنه چیزیش شدهه منو.. منو ببر پیش بچم لطفا من ببر پیشش
کوک منو از دوتا دستام گرفت و گفت
_نگران نباش اون خوبه فقط باید یکم تو دستگاه باشه چیزیش نیست مطمئن باش
یکم اروم شدم
+تو نگفتی چرا اومدی
کوک به کاناپه پشتش تکیه داد و با غرور گفت
_اومدم بچه مو ازت بگیرم
با تعجب گفتم
+چیییییی
....._
+تو به چه جرعتی میخای بگیریش هااا..
_به همون جرعتی که تو ازم مخفیش کردی
عقل از سرم پرید من اصن یادم رفته بو که کوک موضوع بچه رو نمیدونه
.
.
اینم پارت 13
حمایتتتت
۴۱۹
۰۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.