حقیقت پنهان🌱
حقیقت پنهان🌱
part 62
متین: اقا من میگم یه کاری کنیم
همه: چیکا
بیاین یکی یکی خودمونو معرفی کنیم چون همه خیلی همدیگرو نمیشناسیم
مثلا من متینم،متین امینی 27 سالمه اصالتا اصفهانی ام
نیکا: منو که میشناسید نیکا برزگرم امروز شدع22 سالم 😂
همه پسرا: تولدت مبارک نیکا
نیکا: مرسیـــ
ارسلان: ارسلانم دوساله از تهران😂
همه: 😂😂😂😂
ارسلان: نه جدی ارسلان کاشی ام 23 سالمه
نیکا:*یه میزی که بغلمون بود یه پسره با یه دختره بود که یهو دیدیم پسره گفت:
پسره(امیر روز) (بچه ها به فنای امیر بی احترامی نمیکنم ... امیر توی این رمان نقش ادم بده رو دارع....... ببخشید)
امیر روز: منم سرامیکم 😂
ممد: فامیلی ایشون هیچ ربطی به شما نداره اوکی..
امیر روز: کی با تو بوددد
ارسلان: اووو باش درست صحبت کنا
امیر روز: درست صحبت نکنم چی میشه؟؟
دختره که با امیر بود: ول کن بیا غذامونو اوردن
ارسلان: ک.ص پدر(چق پسرم بی ادب شدهه😂😂)
ممد: عهههه
بیشعور خجالت بکش جلو زنم حیا کن
ارسلان: باشه بابا حواسم نبو.... زن ذلیل
ارسلان:*روبه زن ممد لب زدم:*
معذرت میخوام
عسل: نه اشکالی ندارع حقشه فحش بخوره
دیانا: اقاااا به من که رسید قطع شد خب بزارید منم خودمو معرفی کنمممم
نیکا: همه ساکت،عشقم میخواد خودشو معرفی کنه😂
(همه ساکت عشقم میخواد بخنده.......
امید وارم ویدئوشو دیده باشید😂)
دیانا: 😐
متین: بگو خووو
دیا: دیانام 21 سالمح
ممد: من صدات نمیکنم دیانا
دیانا: چرااا
ممد: میخوام صدات کنم خانم کوچولو🙂
ارسلان: نخیر باید اسمشو بگی
ممد: چلغوز من از تو نظر نخواستم
دیا: اشکال نداره 😁
ممد: خانم کوچولو ◉‿◉
دیانا: 🙂
(نمیدونم چرا ولی از روی رفاقتی خیلی رفاقت ممد و دیانا رو دوس داشتم، خیلی پارازیت میدمااا😂)
مهی: خب منم مهشادم21 سالمه
محراب: محراب هستم
ممد: اووو... بزارید من میکروفن بیارم برای اقای احمدی..
محراب:هه هه هه با نمک... محرابم متولد 1380/4/18
ممد: محمد روشنفکر هستم... ممد صدام کنید.. خفن ترین ممد دنیا 30 سالمه
عسل: منم اسمم عسله 27 سالمه
نیکا: نگاشون کن تورو خدا... رضاااا
رضا: ها چیه
نیکا: اومدید بیرون زشته سرتونو به هم چسیوندیددد
رضا: 😐
نیکا: مرز
تو عم خوشت اومده هاااا
پانیذ: من؟!!
نیکا: نه عمم
دیانا:*در گوش پانیذ گفتم*
دیانا: حس میکنم نیکا پر.یود شدع چون خیلی عصبیه😂
پانیذ: 😂وای اره آفرین
نیکا: درمورد من چی گفتین هان؟؟
دیا: هیجی بابا
نیکا: نگفتی
رضا: خو منو که همه میشناسن... رضا برزگرم
متولد1380/12/8
دیگه چی
نیکا: کافیه.... پانی تو
پانیذ: پانیذم 21 سالمه
ممد: خب همه باهم اشنا شدیم و کسی مشکلی نداره همدیگرو به اسم صدا کنیم
نیکا: یعنی چی
♡بقیه اش جا نشد برید پست بعد بخونید♡
part 62
متین: اقا من میگم یه کاری کنیم
همه: چیکا
بیاین یکی یکی خودمونو معرفی کنیم چون همه خیلی همدیگرو نمیشناسیم
مثلا من متینم،متین امینی 27 سالمه اصالتا اصفهانی ام
نیکا: منو که میشناسید نیکا برزگرم امروز شدع22 سالم 😂
همه پسرا: تولدت مبارک نیکا
نیکا: مرسیـــ
ارسلان: ارسلانم دوساله از تهران😂
همه: 😂😂😂😂
ارسلان: نه جدی ارسلان کاشی ام 23 سالمه
نیکا:*یه میزی که بغلمون بود یه پسره با یه دختره بود که یهو دیدیم پسره گفت:
پسره(امیر روز) (بچه ها به فنای امیر بی احترامی نمیکنم ... امیر توی این رمان نقش ادم بده رو دارع....... ببخشید)
امیر روز: منم سرامیکم 😂
ممد: فامیلی ایشون هیچ ربطی به شما نداره اوکی..
امیر روز: کی با تو بوددد
ارسلان: اووو باش درست صحبت کنا
امیر روز: درست صحبت نکنم چی میشه؟؟
دختره که با امیر بود: ول کن بیا غذامونو اوردن
ارسلان: ک.ص پدر(چق پسرم بی ادب شدهه😂😂)
ممد: عهههه
بیشعور خجالت بکش جلو زنم حیا کن
ارسلان: باشه بابا حواسم نبو.... زن ذلیل
ارسلان:*روبه زن ممد لب زدم:*
معذرت میخوام
عسل: نه اشکالی ندارع حقشه فحش بخوره
دیانا: اقاااا به من که رسید قطع شد خب بزارید منم خودمو معرفی کنمممم
نیکا: همه ساکت،عشقم میخواد خودشو معرفی کنه😂
(همه ساکت عشقم میخواد بخنده.......
امید وارم ویدئوشو دیده باشید😂)
دیانا: 😐
متین: بگو خووو
دیا: دیانام 21 سالمح
ممد: من صدات نمیکنم دیانا
دیانا: چرااا
ممد: میخوام صدات کنم خانم کوچولو🙂
ارسلان: نخیر باید اسمشو بگی
ممد: چلغوز من از تو نظر نخواستم
دیا: اشکال نداره 😁
ممد: خانم کوچولو ◉‿◉
دیانا: 🙂
(نمیدونم چرا ولی از روی رفاقتی خیلی رفاقت ممد و دیانا رو دوس داشتم، خیلی پارازیت میدمااا😂)
مهی: خب منم مهشادم21 سالمه
محراب: محراب هستم
ممد: اووو... بزارید من میکروفن بیارم برای اقای احمدی..
محراب:هه هه هه با نمک... محرابم متولد 1380/4/18
ممد: محمد روشنفکر هستم... ممد صدام کنید.. خفن ترین ممد دنیا 30 سالمه
عسل: منم اسمم عسله 27 سالمه
نیکا: نگاشون کن تورو خدا... رضاااا
رضا: ها چیه
نیکا: اومدید بیرون زشته سرتونو به هم چسیوندیددد
رضا: 😐
نیکا: مرز
تو عم خوشت اومده هاااا
پانیذ: من؟!!
نیکا: نه عمم
دیانا:*در گوش پانیذ گفتم*
دیانا: حس میکنم نیکا پر.یود شدع چون خیلی عصبیه😂
پانیذ: 😂وای اره آفرین
نیکا: درمورد من چی گفتین هان؟؟
دیا: هیجی بابا
نیکا: نگفتی
رضا: خو منو که همه میشناسن... رضا برزگرم
متولد1380/12/8
دیگه چی
نیکا: کافیه.... پانی تو
پانیذ: پانیذم 21 سالمه
ممد: خب همه باهم اشنا شدیم و کسی مشکلی نداره همدیگرو به اسم صدا کنیم
نیکا: یعنی چی
♡بقیه اش جا نشد برید پست بعد بخونید♡
۱۷.۱k
۰۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.