مادر ا/ت: یااااا ا/تتتت.. اینجا کره نیستا باید مانتو بپوش
مادر ا/ت: یااااا ا/تتتت.. اینجا کره نیستا باید مانتو بپوشیییی ..
+عوووف ماماننن گرمهههه.. نمیخواام
بابام خندید
بابای ا/ت: نمیخواد ولش کن ..میریم یه جای خلوت
همگی سوار ماشین شدیم و رفتیم
یکم بعد رسیدیم
×دلم برای دریا تنگ شده بود.. از پیارسال که اون اتفاقا افتاد دریارو ندیده بودم
دستامو دورش حلقه کردمو دم گوشش زمزمه کردم
+میای شنا کنیم?
×یخ میزنیماااا
+هوا که گرمه.. ابم زیاد سرد نیست
×خودت خواستی خانم کوچولووو..
منو از پاهام بلند کردو انداخت رو دوشش
+یاااا خودم میاممم دیوونه ..ولم کننن.. بزارم زمین
×بفرماااا..
گذاشتتم تو اب
+پسر بد.. (دستمو به اب کوبوندم که قطره های اب رفت تو صورتش)
×یااااااا..
+عمدییی نبووود
×وایسا ببینم
به هم دیگه اب می پاچیدیم که یه دفعه زیر پام خالی شدو رفتم پایین
×ا/ت..کجاییی..?? ا/تتتتتتت??!
((جونگ کوک ))
فقط یه لحظه چشمامو بستم تا ابی که رفته بود تو چشممو پاک کنم.. ا/ت نبود ..داد میزدمو اسمشو صدا میکردم ..لعنتی اون شنا بلد نیستت
×ا/تتتتتتتتتتتتت
حدودا پنج متر اونور تر دستشو از اب دیدم ..جریان اب داشت به جلو میبردش
فوری سمتش شنا کردم ..
×ا/تتتتت… دست و پا نزننن.. اروووووم باش
بهش رسیدمو دستمو زیر پاهاش بردمو کشیدمش بالا
نفس نفس میزد ..اب زیادی خورده بود
با بالااومدنش نفسی کشید و محکم خودشو چسبوند بهم
×
+عوووف ماماننن گرمهههه.. نمیخواام
بابام خندید
بابای ا/ت: نمیخواد ولش کن ..میریم یه جای خلوت
همگی سوار ماشین شدیم و رفتیم
یکم بعد رسیدیم
×دلم برای دریا تنگ شده بود.. از پیارسال که اون اتفاقا افتاد دریارو ندیده بودم
دستامو دورش حلقه کردمو دم گوشش زمزمه کردم
+میای شنا کنیم?
×یخ میزنیماااا
+هوا که گرمه.. ابم زیاد سرد نیست
×خودت خواستی خانم کوچولووو..
منو از پاهام بلند کردو انداخت رو دوشش
+یاااا خودم میاممم دیوونه ..ولم کننن.. بزارم زمین
×بفرماااا..
گذاشتتم تو اب
+پسر بد.. (دستمو به اب کوبوندم که قطره های اب رفت تو صورتش)
×یااااااا..
+عمدییی نبووود
×وایسا ببینم
به هم دیگه اب می پاچیدیم که یه دفعه زیر پام خالی شدو رفتم پایین
×ا/ت..کجاییی..?? ا/تتتتتتت??!
((جونگ کوک ))
فقط یه لحظه چشمامو بستم تا ابی که رفته بود تو چشممو پاک کنم.. ا/ت نبود ..داد میزدمو اسمشو صدا میکردم ..لعنتی اون شنا بلد نیستت
×ا/تتتتتتتتتتتتت
حدودا پنج متر اونور تر دستشو از اب دیدم ..جریان اب داشت به جلو میبردش
فوری سمتش شنا کردم ..
×ا/تتتتت… دست و پا نزننن.. اروووووم باش
بهش رسیدمو دستمو زیر پاهاش بردمو کشیدمش بالا
نفس نفس میزد ..اب زیادی خورده بود
با بالااومدنش نفسی کشید و محکم خودشو چسبوند بهم
×
۸.۲k
۰۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.